دریای خرد

بر آنچه که کرده ای غم خوردن بی فایده است .
شکسپیر

به همه عشق بورز ، به تعداد کمی اعتماد کن و به هیچکس بدی نکن .
شکسپیر

سخنان بی پرده و راست بهتر در گوش اندوهگین اثر می کند .
شکسپیر

هرگز از شنیدن آنچه شرافتمندانه انجام داده ای ، شرم نداشته باش .
شکسپیر

اشتباه را محکوم کن ، نه آنکه از او اشتباه سر زده است .
شکسپیر

گر مرید راه عشقی فکر بد نامی مکن شیخ صنعان ، خرقه رهن خانه خمار داشت
حافظ

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن وفا کنیم و ملامت کشیم
حافظ

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات ؟ بخواست جام می و گفت : عیب پوشیدن .
حافظ

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس که وعظ بی عملان واجبست نشنیدن
حافظ

به رحمت سرزلف تو واقفم ، ورنه کشش چو نبود از آنسو ، چه سود کوشیدن .
حافظ

سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد اسیر خویش گرفتی بکش چنان
سعدی

ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی جهان و هر چه درو هست صورتند و توجانی
سعدی

دلا همیشه مزن راه زلف دلبندان چو تیره رای شدی کی گشایدت کاری
حافظ

خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آبست اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
حافظ

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
حافظ

راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
حافظ

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
حافظ

هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
حافظ

اگر تو زخم زنی به ، که دیگری مرهم وگر تو زهر دهی ، به که دیگران تریاک
حافظ

تو را چنانکه توئی هر نظر کجا بیند به قدر بینش خود ، هرکسی کند ادراک
حافظ