 |
فرحناز شنبه, 1387/07/13 12:58:38
هر وقت درمورد مرگ فکر می کنم سؤالات زیادی به ذهنم فشار می آورد. این که بعد از مرگ واقعا چه اتفاقی می افتد؟آیا با مرگ همه چیز تمام می شود یا نه این جسم فیزیکی است که می میرد و هوشیاری فرد باقی می ماند؟آیا مرک تولدی دوباره است؟
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
« نمایش 10 نظر قبلی »
|
 |
ghader جمعه, 1390/03/20 22:31:17
آیازندگی پس از مرگ وجود دارد؟ پاسخ زندگی فقط در این لحظه وجود دارد.اگر پس از مرگ لحظه ای وجود داشته باشد زندگی هم هست. اما نمی دانم آن برای تو خواهد بود یانه . چراکه سوال واقعی این نیست که زندگی پس از مرگ وجود دارد یا نه. بهتر است بپرسی آیا اکنون زندگی برات وجود دارد یا نه؟ آیا الان اصلا از وجود این لحظه خبر داری؟ اگر نتوانی در این لحظه حضور داشته باشی،آیامیتوانی در آن زندگی کنی؟ آیا در اکنون زندگی میکنی یا بجای آن امکان زندگی جاودانه را بررسی میکنی؟ وقتی نتوانی درلحظه اکنون زندگی کنی،پس زندگی جاودان به چه کارت می آید؟ تو یا میتوانی در این لحظه تنها زندگی کنی یا به زندگی کردن ونکردن فکر کنی! تنها لحظه حقیقی که وجود دارد،زمانیست که تو براستی زنده ای ودر این زمان، نگرانی برای بودن و نبودن وجود ندارد. کسی که حقیقتا زنده است نگران زنده ماندن نیست....
|
 |
ghader سه شنبه, 1390/04/14 01:32:34
اگر همه مراحل را در راستای رشد ببینیم،آیا عذاب هم مرحله ای از مراحل رشد است؟ پاسخ: هرجا که عشق نباشد آنجا جهنم است. جهنم آگاهی، ناآگاهیست. ناآگاهی از عشق الهی. غیر از انکار رحمت محرومیتی وجود ندارد. شنیده ام که امام علی گفته" خدایا اگر مرا در اعماق جهنم قرار دهی همانجا به همه خواهم گفت چقدر دوستت دارم" می بینی؟ عجب کلک قشنگی! عجب آگاهی قشنگی! آنجا که عشق هست جهنمی نیست. عذاب، ابزار رشد نیست،خود مرحله رشد نیافتگی است.
|
 |
ghader سه شنبه, 1390/06/15 23:58:46
سلام به همه این هم یک زاویه دید دیگر استاد به مرگ سوال : در حالی که به دنبال آرامش هستیم و برای لمس آگاهی فرصت می خواهیم . چرا قبل از آرامش درون، مرگ را تجربه می کنیم در حالی که دنیای فیزیک بهترین جا برای تجربه است ؟ پاسخ: جسم نیز نیاز به آرامش دارد. هیچ کس نمی تواند خود را تا همیشه در اختیار دیگری قرار دهد. مالکیت از ویژگی های روح نیست ، بدن متعلق به روح نیست. رابطه روح با بدن یک همزیستی عاشقانه است و توان محدود خود را دارد. جسم نمی تواند تا ابد منتظر تکمیل تجربه های تو باقی بماند و پس از بخشش توانش به آغوش زمین باز می گردد و می آرامد.
|
 |
ghader شنبه, 1390/08/14 22:57:33
بچه ها سلام یه سورپرایز براتون دارم جواب استادم به یکی از شاگردان که سعی در نفی خدا مینمود... سوال: دوست دارم ببینم وقتی مردین و دیدین آخرش هیچی نیست(منظورم همون جهان آخرت با اون خدای بالا سرمون) چیکار میکنید؟ پاسخ : اگر در آن زمان بتوانم چیزی را ببینم( ببینم که چیزی هست یا نیست) من در آن آخری که میگویی وجود دارم پس جایی هستم و هرجا که باشم، همانجا جهان دیگر است. پس چیزی هست. اما اگر نباشم، یعنی در پایان واقعا هیچ چیز وجود نداشته باشد... و اگر درست پیش از نبودن فرصتی برای آگاهی از پایان داشته باشم که بتوانم کاری بکنم، تنها کاری که می کنم این است که بابت اینکه در نیستی محض مدتی امکان بودن داشته ام با همه ذرات وجودم، سپاسگذاری کنم. سپاس از علت این بودن، هرچه که باشد. از بخشاینده این فرصت و امکان بودن، هرکس و هر چیز که باشد. شاید که اندکی از بدهی خودرا بابت آن چیزی که داشته ام(بودن)و هرگز بهایی بابت آن نپرداخته ام را با این سپاس بپردازم. و اما اگر حتی فرصتی برای این آگاهی در لحظه پایان وجود نداشت و من نتوانم بدانم که نخواهم بود...،... علی عزیز نمی دانی از اینکه مرا به این امکان هشیار کردی، چقدر از تو ممنونم. راستی شاید هیچ فرصتی نباشد! پس پیش از اینکه فرصت از دست رود می گویم: ای علت بودن من، ای مبدا بودن و بخشاینده حضور و آگاهی (همه چیزهایی که دارم و هیچ دلیلی از خود برای داشتن آنها ندارم)، ای که نمی دانمت و نمی شناسمت، تورا خدا می نامم تا بتوانم صدایت کنم. می خواهم بگویم از لطف تو بر بودن خویش آگاهم. آینده را نمی دانم،اما بخاطر تمام لحظه هایی که به من بخشیدی که باشم و فرصت یابم که اشک ها و لبخندها را تجربه کنم، عشق و نفرت را، درد و لذت را و ..." بخاطر بودن" از تو سپاس گذارم. با تمام ذرات آگاهیم سرشار از قدرشناسیم. چه فرصت باشکوهی بود. از تو سپاس گذارم حتی اگر هرگز ندانم که کیستی. من سپاسگذار آنچه که در آینده بخواهی ببخشی نیستم، قدردان آنچه که بخشیده ای هستم و میخواهم بدانی طلب کار بخشش های بی بازگشتت نشده ام. من وجود داشته ام تا به این لحظه و نمیدانم لحظه بعد نیز این امکان را به من خواهی بخشید یا نه، اما اگر دیگر نخواهی که باشم تا فرصت هست می خواهم بگویم دوستت دارم؛ حتی اگر دیگر نباشم، حتی آنگاه که نباشم. خدایا تورا سپاس.خدایا تورا سپاس.........
|
 |
ghader پنج شنبه, 1390/08/26 01:02:29
بیدار میشیم ومیگیم عجب خوابی بود...........
|
 |
ghader پنج شنبه, 1390/08/26 01:04:45
البته کمی بیدار میشیم،یک مرحله خوابمون سبک تر میشه، تازه اگه همه چی اوکی باشه وما هم از خودمون ووضعیت ونقش هایی که بازی کردیم؛ راضی باشیم وگرنه که دوباره برمیگردیم وهمون نقش هارو همونطور که دوست داریم دوباره بازی میکنیم...
|
 |
ghader چهارشنبه, 1390/09/23 19:14:45
*به من بگو قبل از تولد کجا بوده ای* *تا به تو بگویم پس از مرگ کجا خواهی رفت.* *"**نیچه"*
آیزاک آسیموف : زندگی لذتبخش است و مرگ آرامش بخش ،این میان انتقال رنج آور است .
البرت هوبارد : زندگی رو زیاد جدی نگیر ، چون هرگز از اون زنده بیرون نمیری .
ناپلئون بناپارت :مذهب چیزی است که مانع کشته شدن پولدار بدست فقیر میشود..!
|
 |
ghader پنج شنبه, 1390/11/13 00:45:57
آنسوی مرگ چیست؟! پایان زندگی چیست و کجاست؟ قبل از هر حرفی باید بگویم که نمی دانم و من هم دوست دارم بدانم. البته اگر نهایت و پایانی داشته باشد../.. پایان زندگی چیزیست که هرچه بیشتر از زندگی می فهمم بی معنی تر می شود. این احتمال را بررسی کن که شاید زندگی را درست درک نکرده باشیم. پیش از اینکه بفهمی زندگی پایان و غایتی دارد یا نه باید بفهمی که خودش چیست. و ادراک زندگی در پس مرگ بدست نمی آید زمانی که زنده هستی شانسی برای درکش داری. اگر چه برخی از چیزها فهمیدنی نیست مثل یک آهنگ زیبا... احساس می کنم زندگی امتداد چیزی از گذشته نیست که یک آغاز و یک پایان داشته باشد. آن برای من بیشتر آغاز هرلحظه از دل خودش است؛ همانجایی که پایان می یابد. وقتی درختی خشک شد آخرین لحظه قبل از خشک شدن درخت، آخرین لحظه زیستن درخت نبود, آن اولین لحظه کائنات و آغاز و پایان خودش بود. در ضمن فکر نمی کنم در مرگ به آگاهیی بیشتر از آنکه هر شب در رویا میرسی دست پیدا کنی.
|
 |
ghader دوشنبه, 1391/04/26 01:54:59
با سلام و تشکر از پرواز و روح عشق عزیز در این زمینه به طور مفصل در کتاب شفای زندگی توضیح داده شده، خود نویسنده کتاب دچار سرطان سرویکس یا دهانه رحم بوده و با همین روش بهبود پیدا کرده ، یعنی با آگاهی به رنجش ها ومشکلات ذهنی اش واصلاح نگرش ها. توصیه میکنم حتما این کتاب رو مطالعه کنید. در قسمت و اتاق پزشکی ذهن بدن هم قسمتی از این مطالب را گذاشته ام. اگر دوست داشتید میتوانید مطالعه نمایید.
|
 |
ghader جمعه, 1391/05/06 19:46:17
تمام مشکلات انسان از ناآگاهی است. مگر در گذشته همه گیریهای طاعون وحصبه و.... تعداد زیادی از انسان ها را نمی کشت؟! راه های شفا نیز بسیار است یکی نیست، پزشکی ، معجزه، تکنولوژی وبهداشت ، سلامتی روان، تغذیه ، مهندسی پزشکی« علم ریاضی ومواد که به کمک علم پزشکی آمده »، فلسفه و زندگی اجتماعی و.... علومی هستند که به بهبود وطول عمر وکیفیت انسان بسیار کمک نمود اند. گفتیم میتواند گل یخ عزیز ، ولی خود سازی از سخت ترین کارهاست، کمتر کسی حاضر میشود برای فشار خون یا دیابت، حتی رژیم غذایی خویش را تغییر دهد، چه برسد به اینکه حاضر شود تمام باورها وتفکرات و عادت های خویش را در راه خودسازی تغییر دهد. پزشکی خوب جمله ای میگفت : میگفت در طول عمر طبابت طولانی ام ، هنوز ندیدم بیماری برای مشکلش مراجعه کند وبپرسد چه نخورم!!! همه میپرسند چه بخورم تا بهتر شوم. میگفت حتی بیمارانی که شدیدترین دل دردها را داشتند نیز همین تاکیدشان بود : چه بخورم؟! تا بهتر شوم... و اصلا هیچ شکی در خود خوردن یا نخوردن نداشتند.! بله پزشکی علم لازم جامعه است... حداقل تا زمانی که بشر هنوز به توانایی های خویشتن آگاه نشده وبه بلوغ کافی دست نیافته است. حتی در آنروز هم وجود پزشکانی که آموزش خود شناسی بدهند تا فرد تمرینات را انجام دهد وبهبود یابد ، لازم است. شاید تمریناتی مشابه همین تمرین های اتاق خود شناسی یا اتاق روح کوچولو یا اتاق خداجون مرسی و....
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
|