 |
fariba دوشنبه, 1387/12/12 19:39:06
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
|
|
fariba دوشنبه, 1387/12/12 19:45:44
به یاد شهناز غفاری عزیز
ای دوست ، ز شهر ما ناگه به سفر رفتی ما تلخ شدیم و تو ، در کان شکر رفتی
رفتی تو از این پستی ،در شادی و سرمستی آن سوی زبر دستی ، گر زیر و زبر رفتی
از جان شریف خود ، وز حال لطیف خود بفرست خبر ، زیرا در عین خبر رفتی
« مولانا»
بار دگر روزگار ، لذت پرواز و به آرامش رسیدن دوست عزیزی را، با ضربه ای هولناک و تلخ به ما چشاند .
ظفر و پویای عزیز همیشه به یادتان هستم و عمق اندوهتان را درک می کنم شما را به کتابخانۀ کیانا دعوت می کنم شاید کنارهم بودنمان تسلایی بر رنجهایمان باشد، به هر حال توصیه می کنم « صبور باشید که تحولتان در راز حکمت این غم بتدریج بر شما هبوط خواهد کرد همه چیز را به خدا بسپارید و خود را رها کنید.»
به قول حافظ :
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
در آخر با شعری از کیانا حال و روزمان را بعد از هجران آن دو عزیز توصیف می کنم.
• « طلوعی به وسعت سپهر »
در این شب خموش
غمین و دلبسته به این ستاره های عبوس
هلال های زنجیروار رابطه از هم گسیختند
در این گریز پر شتاب عقربه ها
غریق در گذر گیج ثانیه ها
تمام لحظه ها هم از من گریختند !
پس از تو هجوم گریه و درنگ بغض زمان
پس از تو در غبار غروب ، شکست انحنای افق
پس از تو در دیار غربت شبیخون حسرت و ترس
بیا ببین که چه کرده ای با بلوغ حقیقت عشق
بیا مرا ببین در التهاب شعلۀ سرکش درد
بیا ببین رها شده از ارتفاع بودن را
بیا و فریاد التماس دست مرا
نوای پریشان انتظار چشم مرا
به یک حضور جسور
دوباره سرود کن
بیا به حرمت قبله گاه نیلی عشق
به وسعت سپهر اشراق یک طلوع دگر
دوباره حلول کن
روحشان شاد و یادشان گرامی
|
|
fariba دوشنبه, 1387/12/12 19:50:20
با عرض پوزش از دوستان گرامی فاصلۀ بین مصراعها درست ارسال نشد
ای دوست ، ز شهر ما ناگه به سفر رفتی ما تلخ شدیم و تو ، در کان شکر رفتی
رفتی تو از این پستی ،در شادی و سرمستی آن سوی زبر دستی ، گر زیر و زبر رفتی
از جان شریف خود ، وز حال لطیف خود بفرست خبر ، زیرا در عین خبر رفتی
« مولانا»
|
 |
فرحناز دوشنبه, 1387/12/12 23:47:03
باسلام و درود به روح شهناز عزیز
شهناز رو همه ی کسانی که می شناسند از صمیم قلب دوست دارند و با عروج ملکوتی او براش احساس دلتنگی می کنن.
شهناز یک پارچه شور و صفا و صمیمیت بود. در هر جمعی حضور داشت، شادی رو به همه منتقل میکرد.با تمام وجود به اطرافیانش توجه می کرد و به همه می رسید.مهربونی های شهناز زبانزد همه است.
من هم از ته دل برای او آرزوی شادی روح و آرامش میکنم و امیدوارم خانواده ی عزیزش بخصوص ظفر و پویا بتونن با نبود فیزیکی اون کنار بیان.
|
 |
anvar پنج شنبه, 1387/12/15 11:59:57
سلام بر بازماندگان محترم شهناز عزیز
ضمن تسلیت به همه عزیزان شهناز گرامی بویژه سرکارخانم صداقت و نوشین و سیمای نازنین .
شاید ذکر مطلبی از شمس تبریزی خطاب به دوستی که برادر کوچکش را در جنگ با مغولها از دست داده بود خالی از لطف نباشد : شمس برای تسلای دوستش که بسیار غم از دست دادن برادرش او را ار پا درآورده بود گفت : آیا اگر کسی در قفسی آجری اسیر باشد و قادر به دیدن فضای بیرون و نور خورشید و دریا و ستارگان و رقص پروانه ها نباشد و کسی ناآگاهانه دیوار را فرو بریزد ، آیا باید برای رهایی این فرد خوشحال بو د یا غمگین ؟
برای همه شما آرزوی صبوری میکنم .
|
 |
فریاد جمعه, 1390/12/26 01:30:09
روحت شاد شاد شهناز عزیز...
بهارت مبارک..میدونم اونجا همیشه بهاره..
|
 |
باران جمعه, 1390/12/26 18:43:00
روحت شاد
|
|
فرحناز جمعه, 1390/12/26 20:31:49
شهناز عزیز، چقدر دلمون برات تنگ شده مخصوصا سیما
البته حتما خودت حواست به همه هست و از پسرای گلت خبر داری که چقدر مستقل و خوب و موفق عمل میکنن
امیدوارم دیگه خیالت راحت شده باشه و به آرامش رسیده باشی...
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
|