 |
masoud یکشنبه, 1388/01/30 13:25:42
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
« نمایش 10 نظر قبلی »
|
 |
فرحناز سه شنبه, 1392/01/13 23:24:21
masoud جمعه, 1387/12/23 14:15:01
با سلام به دوستان عزیز و تشکر از انور خانم، شرح این غزل را به کیانای عزیز تقدیم می کنم. خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم این غزل عاشقانه با پیچیده گویی های لفظی شرح بازیهای چشم است؛ نظر و نظربازی درغزلهای حافظ بسیار شایع و یکی از ارگانهای شعر این شاعر است البته می دانید نظر بازی در عرفان بابی بسیار جاذب دارد و فرقه های از صوفیه در این خصوص مطالب بسیاری را نقل کرده اند. گلشن چشم: استعاره از مناظری است که یاد خاطره ی معشوق خود در چشم فراهم کرده است؛ چرا که گلشن و گلستان باید لوازمی داشته باشد تا گلستان نامیده شود این لوازم عبارتند از :گل ،سبزه ،سنبل و ...شاعر برای اینکه این لوازم را در معشوق خود جمع کند باید زلف او را در خیال خود به سنبل،صورت آن را به گل و ...تشبیه کند و از این دو تابلویی زیبا بسازد. از طرفی چشم به یک روزن تشبیه شده است که می توان از آن روزن تنها به معشوق نگریست. • هر وقت چهره ی زیبای تو پیش چشم من مجسم می شود گویی تمام دل و احساس من از سینه بیرون می آید و خود را به روزن چشم می رساند تا از این روزن چهره ی زیبای تو را مشاهده کنم . بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو زگنج خانه ی دل می کشم به مخزن چشم لعل و گوهر: دانه های اشک(وجه شبه در این تشبیه رنگ است) لعل اشک خونین ،گوهر مطلق اشک که سفید و بی رنگ و شفاف است. • بیا که برا ی نثار به قدمهای تو اشک شوق که مانند لعل و گوهرهایی از دل که محل عشق و محبت به توست آماده کرده ام و به آستانه ی چشم آورده که برای دیدار تو از شوق نثار کنم . سزای تکیه گهت منظری نمی بینم منم زعالم و این گوشه ی معین چشم منظر: تماشاگاه ،محل دیدار گوشه و زاویه از کلمات آشنای دیوان حافظ است،در ادبیات زاهدانه و صوفیانه زاویه نشینی و چله نشینی برای عبادت و رسیدن به اهداف کاملاً مرسوم بوده و هست .به نظر می رسد حافظ در این بیت کنایه ای به این موضوع نیز دارد. • در این هستی و عالم بزرگ تنها جایی را که شایسته و سزاوار محل قرار و دیدار با تو می بینم همین گوشه ی چشم من است من چندی است که عابدانه و زاهدانه مقیم گوشه ی چشم خود شده ام به این امید که تو را ببینم پس از سر مهر بیا و حضورت را به من بنما؛ رواق منظر چشم من آشیانه ی توست. سحر سرشک روانم سر خرابی داشت گَرَم نه خون جگر می گرفت دامن چشم سر خرابی داشتن : کنایه از آهنگ مستی داشتن است( البته در این بیت از حافظ بیشتر معنی غیر کنایی و واقعی مد نظر بوده است) • دیشب هنگام سحر اشک من چنان می بارید که گویی می خواست همه چیز را ویران کند -حتی تکیه گاه معشوق را – اما صبر و تحمل برای دیدار که همراه با خون دل است ناگهان تمام چشم را پر کرد و نگذاشت سیل ویرانگر اشک همه چیز را از میان بردارد.قدما معتقد بودند اشک بخار خون دل است.غم و غصه باعث می شود که دل خون شود و بخار این خون از چشم جاری گردد به همین دلیل اشکی که از روی غم است خونین است. نکته بعدی این است که خرابی را به معنی مستی بگیریم آن وقت معنی بیت این است که چشم چون از دیدار تو مست است در حقیقت خراب این مستی است اما طولی نمی کشد که با بیداری و از خواب پریدگی و دوری از تو غصه دار می شود و اشک از چشمانش جاری می گردد.
|
 |
فرحناز سه شنبه, 1392/01/13 23:24:33
masoud جمعه, 1387/12/23 14:16:11
نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت اگر رسد خللی خون دل به گردن چشم خون به گردن چشم:دیه ی من به گردن چشم است • روز نخست که رخسار تو را دیدم آنچنان زیبا بود که احساس کردم ممکن است چشم من به دلدار چشم زخم برساند(نظر زدن) و از این آسیب که به معشوق می رسد من بمیرم پس اگر من مردم خونم به گردن چشم است که درک زیبایی معشوق را کرده است به بوی مژده ی وصل تو تا سحر شب دوش به راه باد نهادم چراغ روشن چشم • دیشب تا سحر نخوابیدم ،بیدار ماندم وچشم بر در دوختم تا مژده ی وصل تو را باد صبا بیاورد وچشم من که مانند چراغ روشن تا صبح به امید و آرزوی دیدار تو نشسته است با دیدن تو آسوده شود و به خواب رود . اگر باد را به معنی رمزی از الهام غیبی نیز بدانیم می توانیم اینگونه معنی کنیم که دیشب تا صبح ذکر تو را می گفتم شاید بویی از گل وصال تو برسد و من تو را در آیینه ی دل خود ملاقات کنم در این صورت می توان بصیرت دل را چراغ روشن دل بدانیم. در بیت فوق از جناب حافظ اشکالی نیز به چشم می خورد «سحر شب دوش » دوش خود به معنی دیشب است و نیازی به شب ندارد. به مردمی که دل دردمند حافظ را مزن به ناوک دل دوز مردم افکن چشم به مردمی: یعنی تو را قسم می دهم به انسانیت،به مردانگی و جوانمردی ناوک چشم: استعاره ،چشم به تیردان تشبیه شده که نگاه از این تیردان به عنوان تیر پرتاب می شود دل دوز و مردم افکن: از نظر دستوری صفت مرکب فاعلی مرخم است ،دل دوزنده و مردم افکنده • تو را به جوانمردیت سوگند می دهم که دل من را که مستحق مهربانی توست به نگاه نامهربان مهمهان نکنی و دل مرا نابود واز میان نبری. البته این بیت برای من علامت سؤالی دارد چرا که با توجه به مکتب حافظ و منش معشوق مدارانه ی او بعید است که بگوید مرا از غمزه و نگاه خود محروم کن به هر جهت قرینه هایی که می تواند گره های مجازی و استعاری این بیت را بگشاید در بیت حافظ ملحوظ نشده و یا حداقل من نیافته ام. ولحمد لله اولاًو آخراً
|
 |
ashkyar یکشنبه, 1392/03/05 00:19:38
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد عارف از خنده می در طمع خام افتاد حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد این همه نقش در آیینه اوهام افتاد این همه عکس می و نقش نگارین که نمود یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
(حافظ)
|
 |
فرحناز دوشنبه, 1393/07/21 19:07:58
با چشم پر نیرنگ او حافظ مکن آهنگ او...
دیوان حافظ پر خواننده ترین دیوان شعر فارسی و خود او محبوب ترین شاعر در میان فارسی زبانان جهان،و در نظر بسیاری از شعرشناسان بزرگترین غزل سرای زبان فارسی و ایرانی و یکی از اعجوبه های شعر در کل تاریخ بشری است.شعرش را زبان غیب می دانند و در سوک و بزم،خوشی و ناخوشی به او پناه می برند.جویندگان راه حق و سالکان طریقت از دیوانش معرفت می جویند،همچنان که می پرستان و رندان و قلندران نیز شعر او را چاشنی زندگی می کنند و مقتدا و آرمانگاه خود می دانند. مقبولیت و محبوبیت تام و بی چون و چرای حافظ از کجا سرچشمه می گیرد؟ حافظ انگشت روی آلام ما می گذارد،نه تنها غم های زود گذر ما را بیان می کند از حرمان ازلی انسان نیز سخن می گوید. شعر او به علت بافت خاص کلام، در بر داشتن آرایه ی ایهام و استفاده از دیگر امکانات زبان چونان منشوری است که هر ناظری سطوحی از آن را با رنگی خاص می بیند و با علاقه خاص دنبال می کند.
باری به قول دکتر خرم شاهی: حافظ حافظه ی ماست...
بیست مهر روز بزرگداشت حافظ بر حافظ دوستان مبارک باد...
|
 |
ashkyar پنج شنبه, 1393/07/24 14:44:52
برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
به کام تا نرساند مرا لبش چون نای
نصیحت همه عالم به گوش من بادست گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست
اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
اساس هستی من زان خراب آبادست
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست
|
 |
فرحناز دوشنبه, 1393/07/28 18:49:42
ماجرای نخستین فال حافظ
نخستین فال دقیقاً ساعاتی پس از مرگ حافظ گرفته شد. ادوارد براون در جلد سوم «تاریخ ادبیات ایران» اشاره داشته است که پس از فوت حافظ، عده ای او را تکفیر و از دفن او در گورستان مصلی جلوگیری کردند. برای حل مشکل تصمیم گرفتند با تفأل از کلام خود حافظ راهنمایی بگیرند و پس از آنکه کلیه غزلهای حافظ را نوشته و در سبدی ریختند، کودکی تفألی می زند و غزل شماره ۸۲ می آید، که به طرز عجیب و باور نکردنی پاسخ جماعت ریاکار را می دهد و گفته اند که از آن روز به وی لقب لسان الغیب داده اند، غزل شگفت انگیز چنین است:
کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت چمن حکایت اردیبهشت میگوید نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت به می عمارت دل کن که این جهان خراب بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت مکن به نامه سیاهی ملامت من مست که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت قدم دریغ مدار از جنازه حافظ که گر چه غرق گناه است میرود به بهشت
|
 |
fariba سه شنبه, 1393/07/29 22:50:03
گر رنج پیشت آید و گر راحت ای حکیم نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند در کارخانه ای که ره عقل و فضل نیست وهم ضعیف رای فضولی چرا کند
|
 |
ashkyar سه شنبه, 1393/11/07 20:41:48
در آن چمن که نسیمی وزد ز طره دوست چه جای دم زدن نافه ی تاتاریست
بر آستان تو مشکل توان رسید آری عروج بر فلک سروری به دشواریست
قلندران طریقت به نیم جو نخرند قبای اطلس آنکس که از هنر عاریست
جمال شخص نه چشمست و زلف و عارض و خال هزار نکته در این کار و بار و دلداریست
لطیفه ایست نهانی ، که عشق از آن خیزد که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست
دلش ز ناله میازار و ختم کن حافظ که رستگاری جاوید در کم آزاریست
|
 |
رهنما. جمعه, 1393/11/10 14:35:42
خواستم یک یاس تقدیمت کنم با نگاه لاله ترسیمت کنم از شقایق های قلبم شاخه ای از صمیم قلب تقدیمت کنم
|
 |
فرحناز یکشنبه, 1394/07/19 20:19:38
در این شب سیاهم گم گشته راه مقصود ز گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت یاد روز حافظ عزیز مبارک
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
|