 |
shohrehaf دوشنبه, 1388/06/09 17:30:07
سلام امیدوارم همگی شاد وسلامت باشید.یکی از کارهای دوست داشتنی من وکیانا(البته در زمان جوانی)این بود که یک کتاب رو انتخاب می کردیم با هم می خوندیم هم کتب روتحلیل می کریم وهم به نو به ای از برداشت های مختلف همدیگه استفاده میکردیم. من تصمیم گرفتم هرچند که این کار برای ما حضوری امکان پذیر نیست ولی شاید به مدد تکنولوژی بشه به یه جاهایی رسوندش. برای شروع کتاب شفای زندگی نوشته لوئیز هی وترجمه گیتی خوشدل رو پیشنهاد می کنم ولی در مورد روند کار دوست دارم نظرات شما رو بدونم.. حالا هر کی موافق دستش بالا......
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
« نمایش 10 نظر قبلی »
|
 |
ghader چهارشنبه, 1390/01/31 00:19:35
به هر حال ریشه کلمه بیماری را هرگز فراموش نکنید : بیم + آری . یعنی وقتی که به ترسی اجازه ورود به سرزمین درونمان را میدهیم،بیماری یا عدم تعادل رخ میدهد. ترسهایی که شاید مهمترین راه آموختنشان، پدر ومادرمان بوده اند!(دست نزن حسن خطرناکه!...و). در واقع هر ترسی در ما منشا بیماری جدیدی در ماست و بدن بزرگترین ووفادار ترین راهنما برای نشان دادن ترسهایمان به ما هستند که اگر به پیامهای بدن توجه کنیم، آنچه به عنوان بیماری میشناسیم از وجودمان رخت بر میبندد. در واقع بیماری یک پیام است ونه یک تنبیه. ودرد فریاد بدن برای نجات ما(از طریق هوشیار کردن ما به این ترسها).
|
 |
سحر یکشنبه, 1390/03/15 00:36:09
ممنو ن قادرجان... اگه قرارشدبچه هابیان کتابخونه جزوه روهمراهتون بیاریدتشکر...
|
 |
ghader یکشنبه, 1390/03/15 02:12:23
سحر جان سلام متاسفانه من قم هستم وفاصله ام از شما زیاد،سعی کردم اتاقی ایجاد وجزوه را در آنجا برایتان بگذارم ولی متاسفانه به محدودیت کلمات دقت نکرده ومتنها در ادامه هم نیستند، نمیدانم هم چگونه درستش کنم، اگر میشد دوباره اتاق را ویرایش وخالی کرد خوب بود، اگر میتوانید راهنماییم کنید؟ به هرجال قسمتی از جزوه آنجا هست ، اگر کمکتان کرد هم بفرمایید تا بقیه اش راهم بگذارم؟
|
 |
anvar چهارشنبه, 1390/03/18 22:51:30
سلام بر قار گرامی
دست شما درد نکنه ، چشم . من هم این کتاب را مطالعه کرده ام و از موضوع این کتاب لذت برده ام . جالب است در مورد زمینه های روانی همه ی بیماریها که صحبت میکنه با هر کسی که در موردش صحبت میکنم ، بلافاصله می خنده و میگه راست میگه به خدا . به نمونه های عمومی این قصه توجه کنید که چه قدر جالبه .
برای دوستانی که این کتاب رو نخوندند بگم : خانم لوئیز هی در کتاب شفای زندگی با سرگذشت حیرت انگیز ایشان که در ابتدای کتاب مطرح شده ، معتقدند که تمام بیماریها زمینه ی روانی مخصوص به خود دارند که قابل توجه میباشد و با شناخت این زمینه ها میشه رو اصل و منشا این بیماری کار کرد به ویژه دردهای مزمن . توجه فرمائید :
(در ضمن برای ارسال اطلاعات ، سعی کنید تکه تکه بفرستید ) مثل این :
|
 |
anvar چهارشنبه, 1390/03/18 22:58:12
آلرژی : نفی اقتدار خود .
آرتروز : این احساس که هیچکس دوستم ندارد .نفرت ، انزجار ، انتقاد.
چاقی : حساسیت مفرط ، ترس ، نیاز به حمایت ، خشم نهفته و مقاومت برای عفو و بخشایش .
ناراحتی های گردن : نگاه نکردن به سایر جوتنب امر .
اسپاسم : انقباض اندیشه ها به علت ترس .
اضطراب : عدم اعتماد به جریان و فرآیند زندگی .
خستگی : مقاومت ، بیعلاقگی نسبت به کاری که انجام میدهیم ، ملال .
اعتیادها : فرار از خود .ترس . هنگامی که ندانیم چگونه خود را دوست بداریم .
درهم شکستن اعصاب : خود مرکز بودن . بستن راههای ارتباط . ترس . اضطراب . تقلا . شتابزدگی .
میخچه ی پا : خشم از فهم و ادراک خود ، ناکامی و ترس از آینده .
.................................. موفق باشید .
|
 |
ghader جمعه, 1390/03/20 22:06:16
سپاس از همزاهیتان انور جان.
|
 |
سحر سه شنبه, 1390/03/24 00:08:32
ممنون به خاطرهمه مهربونیات قادرجان.........
|
 |
ashkyar سه شنبه, 1390/12/09 15:24:15
این شعر به صورت عمودی و افقی به یک صورت خوانده میشود از چهره افروخته گل را مشکن
افروخته رخ مرو تودگر به چمن
گل را تودگر مکن خجل ای مه من
مشکن به چمن ای مه من قدر سخن
((: ماتریس متقارن ادبی
|
 |
Mehdi سه شنبه, 1390/12/16 08:17:02
خیلی زیبا بود اشکیار جان
|
 |
ashkyar دوشنبه, 1391/06/06 15:26:39
شاهنامه آخرش خوشست...
در ابتدا عرض شود که این عبارت کنایه است زیرا آخر شاهنامه سقوط ایران بدست عربان و کشته شدن رستم فرخزاد و گریز
یزدگرد سوم و نهایتا کشته شدن وی و همچنین قطع امید مردم از بیرون راندن اعراب جاهل است. پس چطور می تواند خوش
باشد؟ لذا زمانی این ضرب المثل را به کار می برند که بخواهند شخص را به نوعی تهدید کنند و به او بفهمانند آخر و عاقبت
خوبی برایش ندارد. دکتر فریدون جنیدی در یک برنامه رادیویی زنده در مورد سوال خانمی که از وی پرسید: چرا می گویند آخر
شاهنامه خوش است؟ چنین جواب داد:
«این گفته ی دشمنان ایران است . چه گونه می شود که آخر شاهنامه که ما همه ی هستی و دار و ندارمان را از دست می
دهیم ، خوش باشد ؟ نه ! این گفته ی دشمنان ایران است. و حتّی یکی از این دشمنان کتابی به همین نام چاپ کرده است :
آخر شاهنامه ، که می گوید هر که درباره ی شاهنامه کار کرده ، در آخر بدبخت شده . من ، خود ، عمر خرّم خود را در راه شاهنامه نهادم و اکنون خوشبخت ترین مرد جهانم. »
در آخر شاهنامه جز اندوه فردوسی از ویرانی ایران بدست تازیان و تباه شدن نژاد ایرانی و مرثیه وی در این راه چیزی نخواهید یافت.
؟
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
|