کیانا وحدتی
راهنمای سایت
صفحه اصلی تالار گفت و گوزبان و ادبیاتموسیقی ایرانیکتابخانه کیانافیلم/کارتونمعماریاخبار و دانستنیهاپزشکی و سلامتبیداری معنویفرهنگ لغتدرباره کیاناورود
 


کیانا وحدتی
... پس از تو هجوم گریه و درنگ بغض زمان پس از تو درغبار غروب ، شکست انحنای افق پس از تو...

جزئیات بیشتر...




کشل در ایرلند
...

جزئیات بیشتر...


حماسه های تاریخی ملل
« 10459 بازدید »

lab_khand labkhand     دوشنبه, ‏1389/07/12 ‏21:59:48


« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
« نمایش 10 نظر قبلی »


lab_khand labkhand     چهارشنبه, ‏1389/07/21 ‏22:47:48

اُدیسه یکی از دو کتاب کهن اشعار حماسی یونان اثر هومر می‌باشد.کتاب مانند سلف خود ایلیاد، به صورت مجموعه‌ای از سرودها گردآوری شده اما شیوهٔ نقل آن با ایلیاد تفاوت دارد.
ادیسه سرگذشت بازگشت یکی از سران جنگ تروا (ادیسیوس یا الیس) فرمانروای ایتیکا می‌باشد. در این سفر که بیش از بیست سال به درازا می‌انجامد ماجراهای مختلف و خطیری برای وی و همراهانش پیش آمده. در نهایت ادیسیوس که همگان گمان مینمودند کشته شده, به وطن خود باز گشته و دست متجاوزان را از سرزمین و زن و فرزند خود کوتاه می‌کند.
lab_khand labkhand     شنبه, ‏1389/07/24 ‏21:01:56

سرود نیبلونگ‌ها کتابی است حماسی به زبان آلمانی میانه.
موضوع این پهلوان‌نامه در مورد فردی اژدهاکش به نام زیگفرید در دربار بورگوندی‌ها، چگونگی کشته شدن او و کین‌خواهی زن وی به نام کریم‌هیلد است.
سرود نیبلونگ‌ها بر پایهٔ نقش‌مایه‌های پهلوانی ژرمنی پیش از مسیحیت سروده شده و با رویدادها و سنت‌های شفاهی سده‌های پنجم و ششم میلادی پیوند دارد. نمونه‌های این داستان در نگارش‌هایی به زبان نروژی باستان نیز در دست است. این نگارش‌ها عبارتند از: داستان وولسونگ، اِدای منثور، ادای شاعرانه، افسانهٔ ورنا-گست و داستان تیدرک.
نیبلونگ‌ها در افسانه‌های ژرمنی، نژادی از موجودات بسیار کوتاه‌قامت هستند که در جهان زیرین، به نام «سرزمین مه» سکونت دارند و به سبب نام شاهشان که «نیبلونگ» است، به این نام خوانده شده‌اند و گنجی بزرگ در زیر زمین دارند. زیگفرید پس از کشتن شاه آن‌ها و پیروزی بر کوتوله‌ای به نام آلبریش، گنج را به چنگ می‌آورد. پس از آن گنج‌داران، یعنی نخست زیگفرید و جنگاورانش و سپس بورگوندها نام نیبلونگ‌ها را برای خود برمی‌گزینند.
ashkyar ashkyar     چهارشنبه, ‏1389/07/28 ‏00:24:17

سرگذشت داریوش بزرگ از یک برنامه ی رادیویی


http://www.4shared.com/get/zZP2swXE/___online.html
lab_khand labkhand     سه شنبه, ‏1389/08/04 ‏22:17:46

مَناس نام حماسهٔ ملی مردم قرقیز است.

دیرینگی این اثر به سدهٔ هیجدهم و احتمالاً پیش از آن می‌رسد. نام شخص مناس، قهرمان این داستان، و دشمن او جولوی، نخستین بار در دست‌نویسی فارسی به نام مجمع‌التواریخ که توسط صیف‌الدین اخستیکی، ساکن وادی فرغانه در سال ۳-۱۷۹۲ میلادی نوشته شده یاد شده‌است. نگارش‌های گوناگونی از حماسه مناس در دست است که بلندترین آن دربرگیرندهٔ حدود ۵۰۰ هزار سطر است. دولت قرقیزستان با ادعای «هزارسالگی» این اثر در سال ۱۹۹۵ برای آن «جشن هزارسالگی» گرفت.

این پهلوان‌نامه، داستان فردی به نام مناس و نوادگان و پیروان اوست. نبردهای آنان با دشمنانشان از قوم‌های ختا و قالموق محور اصلی داستان را تشکیل می‌دهد. این اثر از سه بخش فراهم شده که هز بخش دربرگیرندهٔ مجموعه‌ای ناپیوسته از رویدادهای قهرمانی است.

در قرقیزستان آیینی همانند شاهنامه‌خوانی ایران برای مناس‌خوانی وجود دارد. قرقیزها مادر مناس قهرمان ملی خود را ایرانی و دختر امیر بخارا می‌دانند.
ashkyar ashkyar     پنج شنبه, ‏1389/08/06 ‏01:54:37

هفتم آبان روز تولد کوروش بزرگ پیامبر مهر و دوستی و مدافع حقوق بشر گرامی باد

کوروش ملقب به کوروش بزرگ یا کوروش کبیر (به پارسی باستان: ‎KU‎‎U‎‎RU‎‎U‎‎SHA‎) همچنین معروف به کوروش دوم نخستین پادشاه و بنیان‌گذار شاهنشاهی هخامنشی بود. کوروش بمدت سی سال، از سال ۵۵۹ تا سال ۵۲۹ پیش از میلاد، بر ایران سلطنت کرد.

دربارهٔ کوروش تمام مورخین متفقند که شاهی بود با عزم و عاقل و رئوف که در موارد مشکل به عقل بیش از قوه متوسل می‌شد و برخلاف پادشاهان آشور و بابل، با مردم مغلوب رئوف و مهربان بود. جنگ و بوی خون او را برخلاف فاتحان دیگر مغرور نکرد و رفتار او با پادشاهان مغلوب لیدیه و بابل سیاست تسامح او را بخوبی نشان می‌دهد.  با پادشاهان مغلوب به اندازه‌ای مهربانی می‌کرد که آنها دوست کوروش شده و در مواقع مشکل به او یاری می‌نمودند. با مذهب و معتقدات مردم کاری نداشت بلکه برای جذب قلوب ملل آداب مذهبی آنها را محترم می‌داشت. شهرها و ممالکی که در تحت تسلط او در می‌آمدند، هیچگاه معرض قتل و غارت واقع نمی‌شد. آنچه درباب وی برای مورخ جای تردید ندارد، قطعاً این است که لیاقت نظامی و سیاسی فوق‌العاده در وجود او، با چنان انسانیت و مروتی در آمیخته بود که در تاریخ پادشاهان شرقی پدیده‌ای به‌کلی تازه به شمار می‌آمد. کوروش از ذکر عناوین و القاب احتراز داشت، در کتیبه‌هایی که از او مانده، این عبارت ساده خوانده می‌شود، من کوروش شاه هخامنشی هستم. حال آنکه شاهان دیگر خود را خدا می‌خواندند.

ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند و در وی به چشم یک فرمانروای آرمانی می‌نگریستند. یهودیان این پادشاه را، به منزله مسیح پروردگار بشمار می‌آوردند ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌دانستند.
lab_khand labkhand     دوشنبه, ‏1389/08/10 ‏22:30:04

خلاصه متن منشور کوروش بزرگ هخامنشی

منم کـوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَد، شاه چهار گوشه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ … نوه کورش، شاه بزرگ … نبیره چیش‌پیش، شاه بزرگ …

آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابِـل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل‌های پاک مردم بابـل را متوجه من کرد … زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم.

من برده‌داری را بر‌انداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.

مَـردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد … او برکت و مهربانی‌اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم …

من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم.

همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم و خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم. همچنین پیکره خدایان سومر و اَکَـد را که نَـبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مَردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم. بشود که دل‌ها شاد گردد.

بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین‌شان بازگرداندم، هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: ‘‘ به کورش شاه، پادشاهی که ترا گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه، جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.’’

من برای همه مردم جامعه‌ای آرام فراهم ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.
ivan_makhof ivan_makhof     پنج شنبه, ‏1391/03/04 ‏16:26:33

اول سلام دوم  این کتاب سرود نیبلونگ  رو از روش  یه فیلم سینمایی ساختن که خیلی جذابه  و توصیه میکنم هر کس فرصت خوندن کتابو نداره میتونه این فیلمو ببینه البته این فیلم اسمش  حلقه نیبلونگها است
ashkyar ashkyar     چهارشنبه, ‏1391/03/10 ‏01:24:18

درود بر یاران همیشه مهربان
همیشه میشه از تاریخ درسهای مهمی رو گرفت و اونهارو در زندگی به کاربرد...


هرودت " پدر تاریخ" مورخ یونانی اشاره میکنه که وقتی کورش میخواست به شهر بابل حمله کنه هنگام عبور از رود دیاله

( در عراق فعلی) که از متفرعات رود دجلس رود طغیان میکنه و عده ای از لشکرش رو از بین میبره. مضاف بر اینکه در حین عبور

از این رودخانه یکی از هشت اسب مقدس که به همراه لشکریان عازم به جنگ برای کشیدن عراده ی خورشید می آمدند ترسید

و غرق شد.کورش خشمگین میشه رود رو تهدید کرد و گفت " ای رود چنان تو را خوار و ذلیل خواهم کرد تا زنان و کودکان خردسال

هم بدون دغدغه و ترس از روی تو عبور کنن".پس دستور داد بسرعت 360 کانال در رود ایجاد کنند بطوریکه آب رود دیاله بشدت کاهش یافت و سپاه کورش از آن عبور کرد.

"به نظر من اینطور میشه گفت که همیشه برای حل مشکلاتمون نباید به یکباره سراغ همه بریم بلکه یکی یکی برای هرکدام از مشکلات تدبیری بیاندیشیم و بهترین راه حل هارو به کاربگیریم."

بدرود
ashkyar ashkyar     دوشنبه, ‏1391/04/05 ‏15:37:39

ماجرای تروی در داستان های هومر:

"پریام" پادشاه تروا صاحب پسری می شود و نامش را پاریس می گذارد.
پیشگویان به او خبر می دهند که این پسر برای تو شوم و درد سر ساز خواهد بود.پریام دستور می دهد که پاریس را در بیابان رها کنند.اما خدایان از پاریس محافظت می کنند.(خدایان یا ارباب انواع ،در یونان قدیم مظهر نیروهای طبیعی مانند آب و باد و آتش و...هستند که تجسم مادی و انسانی یافته اند وتعدادشان با در نظر گرفتن اصلی و فرعی بودن،به اندازه ی بیشتر پدیده های طبیعی و انسانی ست.مانند خدای جنگ، خدای رودخانه... والخ)پاریس بزرگ می شود . روزی که مشغول چوپانی ست،سه الهه مقابل او ظاهر می شوند:"هرا"(همسر زئوس خدای خدایان و الهه ی آسمان و زناشویی)،"آتنه" (الهه ی خرد و هنر) و "آفرودیت"(الهه ی عشقو زیبایی ).آنها از پاریس می خواهند تا قضاوت کندکدام یک از آنها زیباتر است.پاریس، آفرودیت را زیباتر می داند. هرا و آتنه،خشمگین می گردند،دشمن مردمان تروا می شوند و به فکر انتقام می افتند.
پاریس که خود در زیبایی کم نظیر است به شهر سپارت می رود و در آنجا ارجمند و محبوب می شودو در غیاب پادشاه اسپارت،"منلاس"، خزانه را خالی می کند و با همسر منلاس،"هلن"، که زیباترین زنان است ،از شهر می گریزد.و به تروا می رود."آگاممنون" که شاه شاهان یونان است،از اینکه خزانه و همسر برادرش، منلاس به غارت رفته است ،خشمگین می شود و همه ی شاهان یونان را علیه"تروا" متحد می گرداند.
یونانیان تروا را محاصره می کنند؛ دراین نبرد، آتنه و هرا وبرخی دیگر با یونانیان هستند و زئوس ، آفرودیت وبرخی دیگر با تروا.و اینگونه جنگ یونان و تروا درحقیقت به نبرد خدایان تبدیل می شود.القصه جنگ به بهانه ی پس گرفتن هلن آغاز می شود و ده سال طول می کشد.دراین ده سال اتفاقات زیادی رخ می دهد.اما در نهایت "هکتور" برادر دلیرپاریس و جنگاور اول تروا به دست "آشیل"،پهلوانبرتر یونان، کشته می شود.پاریس نیز با تیری به پاشنه ی آشیل (که نقطه ضعف اوست)،او را می کشدو بدینسان تروا و یونان دوباره در پهلوان کشی برابر می شوند.یونانیان که از ورود به دژهای استوار تروا نا امید گشته اند،به یاری آتنه، در خفا اسبی بزرگ و چوبیمی سازند و عده ای از جنگاوران خود را در آن جای می دهند و وانمود می کنند که سوار بر کشتی هایشان شده اند و به محاصره ی تروا خاتمه داده اند.اما در حقیقت نزدیک شهر پشت جزیره ای پنهان شده اند.سربازان تروا با این خیال که یونانیان رفته اند و ایناسب را نیز به نشانه ی پیروزی آنها باقی گذارده اند،آن را وارد شهر و قلعه می کنند و جشن پیروزی می گیرند.اما شب هنگام،جنگجویان یونان،از دل اسب چوبی بیرون می آیند و راه ورود و پیروزی یونانیان را هموار می گردانند و تروا سقوط می کند. *** ***
ashkyar ashkyar     جمعه, ‏1391/05/27 ‏01:52:37

فیروز نهاوندی (ابولولو)
سرباز شجاع و با غیرت ایرانی که عمربن الخطاب را به قتل رساند

فیروز نهاوندی که در میان اعراب به ابولولو معروف است یکی از سربازان شجاع ایرانی در زمان ساسانیان بود که در جنگهای ایران و رومیان نیز شرکت کرده و برای وطنش جنگیده بود .

هنگام حمله ی اعراب به ایران و در نبرد نهاوند که ایرانیان شجاعانه برای خاک خود جنگیدند فیروز نهاوندی اسیر شد و چون هنر نجاری آهنگری و نقاشی را بخوبی میدانست مغیرة بن شعبه او را خریداری کرد و بعنوان غلام خود به کوفه برد .

در سال 23 هجری (644 میلادی) هنگامی که عمربن الخطاب برای اقامه ی نماز به مسجد کوفه رفته بود فیروز نهاوندی با خنجر به وی حمله کرد و به انتقام خون ایرانیان او را با چهار ضربه یا به روایتی شش ضربه خنجر از پای در آورد و کشت .

به عقیده بعضی محققین و مورخین فیروز بعد از کشتن عمر هنگام فرار بعد از زخمی کردن چند نفر گرفتار شده و کشته شد اما بعضی معتقدند که وی گریخت و به ایران مراجعت کرد و سالها بعد در کاشان چشم از جهان فروبست . هم اکنون نیز در جاده جنوب کاشان مقبره ای وجود دارد با نام باباشجاع الدین که منصوب به فیروز نهاوندی میباشد .

مورخین عرب همواره در تلاش بوده و هستند قتل عمر توسط فیروز ( ابولولو) را یک انتقامگیری شخصی جلوه دهند و اینکه فیروز نهاوندی بخاطر سختگیری مغیرة ارباب خود به عمر شکایت برد و چون عمر توجهی نکرد او را کشت که این مطلب کاملا کذب است چرا که هیچ غلامی در بین اعراب آن زمان حق شکایت از ارباب خود را نداشت چه رسد به اینکه برای این شکایت به نزد شخص خلیفه برود . مورخین عرب کوشیده اند که غیرت ایرانیان را پشت این دروغها پنهان کنند .

معنای حرکت این مرد بزرگ و میهن پرست کاملا مشخص و آشکار است . او انتقام خون صدها هزار هموطن خود را گرفت که توسط سربازان عمر کشته شدند . او انتقام خون هزاران هزار زن ایرانی را گرفت که اعراب به آنها تجاوز کردند . نام این سرباز شجاع را که کمتر شناخته شده باید ستود و گرامی داشت همانند نام بزرگانی چون آریو بزرن و بابک خرمدین .
روحش شاد و راهش پررهرو باد .

منابع:
از عرب تا دیالمه ( عباس پرویز)
تاریخ طبری
مروج الذهب ( مسعودی)
تاریخ یعقوبی
اخبارالطوال(دینوری)
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »

املاک A4A: طراحی سئو