 |
بابای نگار جمعه, 1390/05/21 18:53:48
دوستان سلام بیائید توی این اتاق تا دلتون می خواد خیال پردازی کنیم. حسن خیال پردازی اینکه نه کسی باهاتون مخالفت میکنه نه قانونی است نه بزرگتر و کوچکتر و نه... هر کسی با اکثریت آراء خیال پردازیش قشنگتر بود از طرف آقا مهدی گل و با اجازه ایشون لوح تقدیر می گیره پس دوستان عجله کنید.
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
« نمایش 10 نظر قبلی »
|
 |
shahram49iz@yahoo.com یکشنبه, 1392/03/26 16:51:57
یه خیالای هست که خیلی دوره ولی هست من تو شهری زندگی میکنم که تو حافظه تاریخیش کسی چون محمد نمازی را داره محمد بنیان گذار بیمارستان نمازی شیراز دبیرستان نمازی وهنرستان نمازی و اب لوله کشی در این شهر بوده ومنشا اثر هزران خیر دیگر برای چون منی غایت ارزو رسیدن به اوست. اوسنبل انسان بودن برای من است من دلم میخواست انقدر ثروتمند بودم که می توانستم یک شهر بسازم نه برای نام بلکه یاد............................................. چون محمد شهر خیالی من کمی متفاوت است در ان ساختمانهایی به غایت مدرن تمیز وخالی از الودگی است خاصه از نوع معنویش باری ورودی شهر من ساختمانهای یک طبقه سر سبز ورنگارنگ است چیزی مثل مهدکودک که هر فردی فارق از دغدغه پول موقعیت اجتمایی یا هر چیز بازدارنده دیگر میتواند فرزندش را به انجا بفرستد بدون محدودیت نفر ساختمانهای بعدی دو طبقه هستن مثل اولی ها ولی کمی جدی تر این متعلق به بچه های ابتدایی است بعدی سه یا چهار طبقه برای بچه های راهنمایی وساختمانهای بعدی با یکی دو طبقه بیشتر برای دبیرستانی ها وهنرستانی ها وبعد ساختمانهای دانشگاه از هر طیف وگروه انچه در رویای من زیباست فارق بودن تمام محصلین وکارکنان از دغدغه پول و تفاوت طبقاتی است کار برای همه هست همه میتوانند خوشبخت باشند عاشق شوند بدرخشند کسی با کسی دشمن نیست کسی کسی را نمی کوبد کسی خیانت نمی کند بعد در گوشه دیگر شهر خیالی من بیمارستان های بسیاریست که صد البته دارو به وفور در ان است ودستگاه ها همه اخرین تکنولوژی روز را دارند نیازمند ارز مرجع یا مبادله ای نیست انجا دولت حکومت نمی کند بر همه چیز فقط اصل عشق انهم بلا عوض حاکم است شهر من پر اب است نهر ها دارد باغهای سیراب وبا صفا کسی حسرت ندارد از دروازه هایش که میگذری کینه فراموش میشود ارام میگیری در ان کسی رهبر نیست رئیس جمهور نداری هیچ شهری با شهر تو سر جنگ ندارد تحریمت نمی کنند در ان همه منتفع هستند برای اوردن نان سر سفره ات کسی فریبت نمیدهد تو ازادی ولی ازادی کسی را خراب نمی کنی اعتقادت محترم است همه بهم احترام می گذارند هر کس بقدر توانش کار می کند هیچ مردی شرمنده زن وبچه اش نمی شود وهیچ زنی در حسرت زندگی دیگری نیست. ومن در اتاقی شیشه ای در بالا ترین نقطه شهر که میتوان از ان نظاره گر شادی دیگران بود ایستاده ام وخوشنود از اینک ارزوی محال من خوشبختی همه بود نه خودم ومن خواهم بالید که انسا نم.........................................................................
|
 |
saba دوشنبه, 1392/03/27 00:28:23
وای عمو شهرام چه خیالِ شیرینی دارید و چه زیبا توصیف کردید
چقدر دلم خواست یه روزی تو همچین شهری زندگی کنم به دور از هر دغدغه ای ...
چقدر دلم خواست شاید این هم خیال پردازی من باشد ...زندگی در شهرِ شما
|
 |
ashkyar دوشنبه, 1392/03/27 01:38:46
دلم می خواهد خوده خوده خیال باشم ....
دلم می خواهد رویای پرشوری باشم ؛ آری همان عروسکی باشم که آن دخترک، هر روز به پشت شیشه ی مغازه ای می ایستد و مدام با او حرف می زند؛و می گوید بابام از سفر که برگشت تو را برایم خواهد خرید .........
دلم می خواهد همان رویای شیرین هر شبش باشم که در آن، همه ی غصه ها فراموش می شوند و جای آن را خنده های زیبا می گیرد خنده هایی که عمرشان تنها قد یک خواب است...
می خواهم خیال آن کودکی باشم که داشتن سایه ی پدر، رنگین تر از همه ی آرزوهایش است همان که جای خالی دستهایش خالی ترین جای دنیاست.
می خواهم خیال کوچکی باشم در دل بزرگ آدمهایی که بزرگترین آرزوهایشان شاد کردن دلای غمگین است.
می خواهم همان خیالی باشم که آن نابینای روشن دل در دورترین ستاره ها جستجویش می کند، همان که نادیده های چشمانش تنها حقایقی هستند که احساسش می کند.
می خواهم خیال خدایی باشم که انسانش را موجودی خیال انگیز آفرید...
م.اشکیار.
|
 |
shahram49iz@yahoo.com دوشنبه, 1392/03/27 08:31:08
دلم را با دلت هم ساز کردم سر قصه برایت باز کردم برایت ارزوهایم نوشتم چه شیرین بود،تو را هم راز کردم
|
 |
ساحل دوشنبه, 1392/03/27 21:50:06
درود به دوستان عزیز... ممنون از نوشته های زیبایتان ...
|
 |
ساحل دوشنبه, 1392/03/27 21:51:37
"می خواهم خیال خدایی باشم که انسانش را موجودی خیال انگیز آفرید..."
سپاس دوست عزیز خیلی زیباست ...
|
 |
ashkyar سه شنبه, 1392/03/28 02:01:01
درود بر شما ساحل عزیز دوست همیشه همراه
و زیبا چشمان شماست و دلهای شماست که زیبایی را می بینید و حس میکنین وگرنه کلام و نوشته ی من ساده هستند و بس همین .
|
 |
فرحناز جمعه, 1392/07/19 23:43:40
کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم
تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم!!!
کاش در باور هر روزه مان
جای تردید نمایان می شد
و سوالی که چرا سنگ شدیم
و چرا خاطر دریایی مان خشکیده ست؟
کاش می شد که شعار
جای خود را به شعوری می داد
تا چراغی گردد دست اندیشه مان
کاش می شد که کمی آینه پیدا می شد
تا ببینیم در آن صورت خسته این انسان را
شبح تار امانت داران
کاش پیدا می شد
|
 |
paniz چهارشنبه, 1393/11/22 18:59:00
سلااااااااااااااااااااااام نمیدونم منو یادتون هست یا نه ولی من شما رو بعد این 2سال شایدم بیشتر اصلاااااااا فراموش نکردم....خیییلیییییی دلم براتون تنگ شده 1دنیااااا دلم براتون تنگ شده فقط خدا کنه منو یادتون باشه...روزای اخری که میومدم اینجا کنکور داشتم به خاطر همین دیگه برا کنکورم از اینجا رفتم بعدشم که اومدم سایت مثل اینکه خراب بود منم فکر کردم دیگه رفتین به یادتون بودم .....الانم شانسی اومدم که سایت برام باز شد خوشحال شدم....و خداروشکر که رمز عبورم یادم بود ...دوستای همیشگی و خوب من بیاااین که دلم براتون تنگ شده
|
 |
سکرت پنج شنبه, 1396/03/11 00:01:56
سلام پانیذ جان خوبی؟ خوشحالیم کی هستی. از کنکور چه خبر چیکار کردی؟؟؟
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
|