 |
bahar چهارشنبه, 1390/08/25 02:15:28
"در آغوش نور" اثر بتی جین ایدی کتابی است که رازهای زیبایی رو از جهان پس از مرگ افشا می کنه. بتی که رکورد طولانی ترین تجربة شبهه مرگ رو از آن خودش کرده پس از برگشت تجربیات نابش رو در قالب کتاب ها و وب سایت خودش در اختیار جهانیان قرار داده. کتاب اول او، "در آغوش نور" در اولین تیراژ خودش پرفروش ترین کتاب سال آمریکا در لیست نیویورک تایمز بوده و در ایران همچنان جزو کتاب های پرفروش محسوب می شه. در این اتاق می خوام جستجوگران امید و آرامش رو به خوندن مطالب جالب این کتاب دعوت کنم. با یاری خدا هر روز یا هر شب فصل به فصل کتاب رو اینجا خواهم گذاشت. تقدیم می کنم به خداوند و مهر خداوندیش و به فریبای مهربان و همة کسانی که عزیزی رو از دست داده اند...
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
« نمایش 10 نظر قبلی »
|
 |
ashkyar یکشنبه, 1392/10/08 02:03:15
شرمت باد ای دستی که بد بودی بدتر کردی
هم*بغض معصومت را نشکفته پرپر کردی
ننگت باد ای دست من ای هرزه گرد بی*نبض آن سرسپرده*ات را بی یار و یاور کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو با این نادرویشی*ها آخر چرا سر کردی
دستی با این بی*رحمی دیگر بریده بهتر بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
سربرده در گریبان بی*خودتر از همیشه حیفت نهایتی که با من برابر کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو با این نادرویشی*ها آخر چرا سر کردی
زهر این نفرین نامه جای خون در من جاری
این آخرین شعرم را پیش از من از بر کردی...
|
 |
ashkyar جمعه, 1392/11/25 00:35:01
در زمان حمله اعراب به ایران پسران جوان به عنوان برده و دختران کوچک و دختران نوجوان و زنان جوان را مانند شمشیر و اسب و گاو و گوسفند و ... جزء غنایم به حساب میاوردند.
عبدالحسین زرین کوب در رویه 69 کتاب دو قرن سکوت می نویسد :
فاتحان گریختکان را پی گرفتند ؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری به اندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند ؛ شصت هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند ؛ هنگامی که این خبر بگوش عمر رسید دستها را بهم کوفت .
دختران و زنان ایرانی را در بازار مدینه فروختند و سبایا و اسرا خواندند. می گویند بیش از 42 هزار زن ایرانی در میان اعراب به عنوان کنیز تقسیم کردند. چندین هزار پسر نوجوان ایرانی را با سوزن دوک... ( قدرت جنسی را از آنها گرفتند) و به عنوان غلام مانند حیوان آنها را بکار گرفتند.
اینها نمونه هایی هستند از آن معنویتی که ایرانیان در اسلام دیدند و با آغوش باز به پیشواز آن شتافتند !!
|
 |
ghader دوشنبه, 1392/11/28 11:23:58
تعصب و برداشتهاای تند و نامناسب در همه ادیانها بوده و هست و خواهدبود اشکیارعزبز من فرهنگ ایرانی خودمون را بیشتر دوست دارم . ولی بی انصافی است اگر زیبایی های کرداری و وگفتاری و پنداری پیشوایان اسلامی را نبینیم مولانا منبع خرد و آگاهی ، گاهی بسیار زیبا اینها را به رخ میکشد. او یکی ازمنابع الهامات حقیقت ناب من است.
|
 |
ashkyar دوشنبه, 1392/11/28 17:22:04
تعصبی وجود نداره؛ تاریخ گویای این حقیقته، در ضمن آنچه که ما امروز در عصر معاصر میبینیم آیینه ای است که گذشته ی تاریخ یک ملت و یک ایدئولوژی رو به تمامی نشون میده. نشانه ها وجود دارند فقط باید خوب دید اونم بدون تعصب.
استاد زرین کوب به نظر من یک متفکر و نویسنده ی متعهدی بوده و فکرنمیکنم از روی تعصب چیزی نوشته باشه.و البته کار یک نویسنده در درجه ی اول پاک کردن ذهن خود از هرگونه تعصب و جانب داری است.
شاید تعصبی که گفتین دقیقا واکنشی باشه که شما در مقایل این چند خط از تاریخ ازخود نشون دادین قادر جان.
و البته اینکه من مولانا رو قبل ازاینکه یک مسلمان باشه رو یک انسان میدونم... و با این دید هم در نوشته های بی بدیلش تفکر میکنم... ***** دوست عزیز من هم میدونم که نباید تعصبی داشت و به همین دلیل هم میدونم که در هر دینی حتی زرتشت هم نا ملایمت هایی هم از طرف موبدان آن بر مردم دیده شده.
|
 |
ghader چهارشنبه, 1392/11/30 23:17:47
اشکیار جان سلام در نوشته های استاد زرین کوب تعصبی دیده نمیشه و درست میگی ، اونها اطلاعات است . ولی دقیقا اون خط آخری که نوشتی ودو علامت تعجب آخرش گذاشتی!! ، اون از استاد زرین کوب نیست... اینو مطمئنم. در مورد مولانا هم با شما کاملا موافقم... در مورد اینکه خرافات مذهبی هم مارو به خاک سیاه نشانده ، با این هم کاملا موافقم. کلا اشکیار جان دوستت دارم وباهات موافقم«با خود خودت». موفق و شاد باشی
|
 |
ashkyar چهارشنبه, 1392/11/30 23:24:50
درود قادر عزیز :) بله درسته اون خط اخری ادامه نوشته های استاد نیست؛ اون تفسیر یه شخصی هستش؛البته منم نگفتم که از ایشونه!
ممنون دوست عزیز شما محبت داری،منم شمارو دوست دارم
شادزی مهرافزون.
|
 |
ghader پنج شنبه, 1392/12/01 00:22:20
راستی اینم بگم اشکیار جان که بیان نظراتم به معنی غلط و یا درست بودن نظراتم ویا درست وغلط کردن نظرات شما یا دیگر دوستان نیست بیشتر قصدم از مشارکت در بحث ها، اعلام حضور خودم در کنار شما و دوستان است. من اینجا و دوستداران کیانا و دوستداران انسانها را در کل دوست میدارم. و حضورم تنها حمایتی از همین مسئله است .
|
 |
ashkyar جمعه, 1392/12/02 17:50:19
قادر عزیز منم هم نیت شمام دوست عزیز :)
|
 |
Web شنبه, 1395/11/23 19:34:35
درود بر شما، این کتاب در فصل آخرش مطالبی نوشته درباره اینکه هر انسانی قبل از تولد به دیدار خدا میره و فرامین و دستوراتی را از خدا میگریه و ... اینجا سوال هایی که پیش میاد اینه: 1- اگر هر انسانی از خدا فرمان گرفته پس دزدی و قتل و فساد و جنون و کشتار و جنگ هم دست پرورده خدا هست؟! 2- نوشته که خدا در هاله ای از نور هست و هیچ کس نمیتونه چهرشو ببینه و فقط میتونه نزدیکش بشه. سوال اینه که اصلا این خدا کی هست؟ داستان پشت پرده این خدا چیست؟ آیا ممکنه که اون هم مثل ما یک موجودی باشه که خلق شده؟ 3- هدف نهایی بعد از این بهشت چیه؟ حالا گیرم افراد رفتن به بالاترین حد عرش اعلا. بعدش چی میشه؟ مثلا ممکنه خدا بشن و وظیفه کنترل یک جهان بهشون داده میشه؟ 4- اصولا چرا انسان وقتی به زمین میاد یادش میره چکار میخواسته بکنه؟ آیا این یک نقص در آفرینش نیست؟ 5- حیوانات هم از جنس روح انسان هستند؟ اونها هم همون جایی میرن که انسان ها میروند؟
در کل از اونجایی که از این داستان خدا در تاریخ جنگ ها شده و دزدی ها و قتل ها شده نمیشه به راحتی هر چیز منتسب به خدا را باور کرد و باید هوشیار بود. کسی اگر میتونه این سوالات را پاسخ بده. ممنون
|
 |
چنگیز یکشنبه, 1395/11/24 08:27:24
سلام وب عزیز سوالات خوبی هستند ولی من این را میدونم که انسان نمیتونه به این سوالات جواب بده چون انسان خدا نیست
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
|