 |
parisay چهارشنبه, 1390/09/16 16:23:08
ما آدمها گاهی دلمون میخواد حرف بزنیم...توی دلمون بعضی حرفها خیلی سنگینن و باید بگیمشون که آروم بشیم...این اتاق را برای روزهای خاطره میسازم...و شاید برای حرفهای دلمون...و این که کیانای عزیز یادآور خیلی از مختصات زندگیه منه واسه خودم...تاریخ تولد،رشته دانشگاهیم،شعر گفتن،دوستهای خوب داشتن و شاید عکاسی هم دوست داشته مثل من:) بیایید روزهای عاشقیمونو اینجا با هم قسمت کنیم...شاید خیلی حرفهای نگفته وجود داشته باشه...
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
« نمایش 10 نظر قبلی »
|
 |
سحر شنبه, 1392/08/11 21:30:55
وای چقددلم واسه همتون تنگ شده بود......
روزای ماوعشق ابریه انگاربایدتموم شه که اروم شم امانمیشه!به هرحال حداقل به این رسیدم که کسی بون کس دیگه نمیمیره!!! شایدم واسم پیش نیومده!!دارم ..........اصلا بیخیال لباتون خندون!
|
 |
عصا سه شنبه, 1393/03/13 01:34:34
ارش عزیز غیر از اولی بقیه می تواند باشه ولی عشق تعریفی ندارد یک تعریف دارد انهم عشق است اری شما25 عشق یعنی ذر فراقش سوختن ومردن ونابود شذن
|
 |
فرحناز دوشنبه, 1393/04/16 00:10:17
زمین و آسمان را دوست دارد
تمام بندگان را دوست دارد
شنیدم از ملائک در نمازم
خدا هم عاشقان را دوست دارد
*
خدای آشنا با عشق و مستی
خدای خالق یکتای هستی
بده به عاشقان عمری دوباره
که آن هم بگذرد در عشق و مستی
شاعر: فریبا شش بلوکی
|
 |
gole yakh چهارشنبه, 1394/09/04 12:01:14
نیمه گمگشته ات را دیر پیدا میکنی سر بجنبانی خودت را پیر پیدا میکنی
در مدار روزگار و گردش چرخ فلک عاقبت روزی تو هم تغییر پیدا میکنی
کودکی چون بادبادک با نسیمی میرود خویش را بازیچه تقدیر پیدا میکنی
عشق را در انتظار تلخ و بی پایان خود در غروب جمعه ای دلگیر پیدا میکنی میرسی روزی به آن چیزی که میخواهی ولی در رسیدنهای خود تغییر پیدا میکنی
چشم میدوزی به او از دور و میپرسی چرا نیمه گمگشته ات را دیر پیدا میکنی
شاعر :ساناز رئوف
|
 |
Delnia پنج شنبه, 1395/06/04 18:17:26
بیمحکمه زندانی بازوی تو باشم پیچیده به پای دل من پیچش مویت تا باز زمینخوردهی گیسوی تو باشم کم بودن اسپند در این شهر سبب شد دلواپس رؤیت شدن روی تو باشم طعم عسل عالی لبهات دلیلیست تا مشتری دائم کندوی تو باشم تو نصف جهانی و همین عامل شُکر است من رفتگری در پل خاجوی تو باشم شاعر"امیر سهرابی"
|
 |
Delnia پنج شنبه, 1395/06/04 18:18:46
یک لحظه دلم خواست که پهلوی تو باشم بیمحکمه زندانی بازوی تو باشم پیچیده به پای دل من پیچش مویت تا باز زمینخوردهی گیسوی تو باشم کم بودن اسپند در این شهر سبب شد دلواپس رؤیت شدن روی تو باشم طعم عسل عالی لبهات دلیلیست تا مشتری دائم کندوی تو باشم تو نصف جهانی و همین عامل شُکر است من رفتگری در پل خاجوی تو باشم
شاعر"امیر سهرابی"
|
 |
Delnia پنج شنبه, 1395/06/04 18:22:03
تمام عشق منهای نگاه تو چه می ماند؟؟؟
فقط یک زن که روز و شب برایت شعر می خواند
فقط یک زن که مدتهاست تنها عاشق شهر است
فقط یک زن که خود را سهم دستان تو می داند
و این زن خوب می داند چگونه با نگاه خود
تمام شهر را ـ جز تو ـ به هر سازی برقصاند
و می داند چه آسان می تواند هر زمان،هر جا
دل مردان سنگی را به لبخندی بلرزاند
نگاهش گرم،دستش گرم،قلبش گرم،چشمانش
چگونه باید اینها را به چشمانت بفهماند؟
تو را می خواهد و هرگز نمی خواهد که عکست را
به دیوار و در دنیای بی روحش بچسباند
غروب و کوچه ای خلوت،زنی با یک غزل در دست
که بین ماندن و رفتن بلاتکلیف می ماند...
|
 |
Delnia پنج شنبه, 1395/06/04 18:31:57
توبا قلب ویرانه ی من چه کردی ببین عشق دیوانه ی من چه کردی در ابریشم عادت آسوده بودم توبا بال پروانه من چه کردی ننوشیده ازجام چشم تو مستم خمار است میخانه ی من چه کردی مگر لایق تکیه دادن نبودم توبا حسرت شانه ی من چه کردی مرا خسته کردی و خود خسته رفتی سفر کرده با خانه ی من چه کردی جهان من از گریه است خیس باران توبا سقف کاشانه ی من چه کردی
|
 |
Parisa97 سه شنبه, 1397/06/06 03:30:49
چه روز هایی داشتین شما ها از سال ۹۰ و من تازه اینجارو پیدا کردم شاید دیر ولی بالاخره امدم سخنی بگویم از دلم دلی که مدتیست دیگر میترسد از کلمات...
|
 |
ashkyar چهارشنبه, 1397/06/07 01:03:26
درود بر شما بله روزهای خوبی بود از اومدن من به این سایت تا به امروز بیش از ده سال میگذره
بی شک این سالها و اون روزهای پر ذوق و شور از بهترین اوقات من بود به هرحال جای خوبی اومدی پریسای عزیز
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
|