 |
shahram49iz@yahoo.com سه شنبه, 1390/11/11 23:07:09
سلام دوستان امروز اتفاقی بااین سایت اشناشدم شایدبیش ازهرچیزدیگر در زندگی فلسفه مرگ تناسخ وکارما فکرمرادراین20سال گذشته مشغول کرده وبی تردید بیش از هر موضوع دیگری دراین مورد فکر کرده اندیشیده ام وتا انجا که توانسته ام خوانده وتحقیق کرده ام وگاه اگر اهل دلی یافته ام که درک دگر اندیشی راداشته به صحبت وبررسی موضوع پرداخته ام امید انکه دراین اتاق کسی یا کسانی را بیابم که بتوانند مرا در این خطیر یاری نمایند.
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
« نمایش 10 نظر قبلی »
|
 |
fariba شنبه, 1392/07/13 12:02:55
دوست عزیز شهرام گرامی،عقیدۀ دوستتون خیلی جالب بود در واقع مولانا هم همین نگاه رو داره : در حقیقت هر عدو داروی توست کیمیا و نافع و دلجوی توست "دفتر چهارم بیت 94" و این نگاه چقدر به انسان در تحمل و تغییر برخورد با اطرافیانی که مارو آزار میدن کمک میکنه، چراکه باز باید برگردیم به خودمون و ببینیم چه ویژگی داریم که باید تغییر کنه و از این آزار چه چیزی رو باید یاد بگیریم
|
 |
چنگیز شنبه, 1392/07/13 12:30:18
سلام به مادر عزیز کیانا فریبا و سلام به شهرام عزیز من خیلی به این مسائل علاقه دارم شهرام عزیز میشه تجربیات خودتو در اختیار من قرار بدی
|
 |
shahram49iz@yahoo.com یکشنبه, 1392/07/14 10:44:06
خواهر گرامیم فریبا خانم بزرگوار سپاس از بذل توجه شما . عرضم بحضور تان دید دوست من دقیقا مصداق دیدن یک کوه از پائین به بالاست . و نوع نگاه من مثل دیدن همان کوه از بالا به پائین است. مسلماً هر دید دارای نوع نگاه خاص خود است ودارای ظرفتی منحصر بفرد،، وگرچه این دو نگاه از دو زاویه مختلف به یک اصل واحد است ولی بهیچ عنوان مغایرتی باهم ندارد چرا که هردوبه یک نتیجه واحد منتج میگردد و انهم تکامل در چهار چوب اصول کارمایی است شاید نگاه حضرت مولانا هم گواه یک یا ترکیب هر دو دید باشد.
ارادتمند شما ((سپهر))
|
 |
shahram49iz@yahoo.com یکشنبه, 1392/07/14 10:52:06
چنگیز جان مقدار قابل عرضه ای از تجربیات و نگرش شخصی من در همین اتاق موجود است در صورت تمایل میتوانید بررسی بفرمائید ولی اگر احیانا حوصله گشتن ندارید یا انکه مورد خاصی مد نظر شماست بنده به فراخور دانش بی اندازه اندک خود در اختیار شما هستم .
ارادتمند شما ((سپهر))
00
|
 |
shahram49iz@yahoo.com جمعه, 1392/09/15 20:21:54
از گور که بر خواستم با خود گفتم اینجا چجور جایی است چرا میشود نفس کشید. راستی مگر دنیا روی دیگری هم دارد داشتم شاخ در میاوردم ،،،،،.،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،دستنوشته های یک زنده.بگور
|
 |
shahram49iz@yahoo.com چهارشنبه, 1393/04/04 22:58:18
برای یک لحظه با تو بودن عمرم را قربانی کردم ولی هنوز دوستت دارم. ای توهم انسان بودن.
سلامم را تو پاسخ گو که من از گور می ایم.کسی با من نماند تا اعتمادم را برایش قربانی کنم.کی بود که به دنیایم دعوت کرد خیلی اصول روان شناسی را خواندم .توهم بود گوهر زندگی میان گرگها بی ارزش
|
 |
shahram49iz@yahoo.com یکشنبه, 1393/04/15 13:33:34
فصل اول خاک الود & پر غبار ...........از راه رسیدم.هنوز گیج بودم................ مثل همیشه!................در تونلی نورانی جلو میرفت حال غریبی که اشنا مینمود* بلاخره کسی امد خوش امد گفت .خسته بودم مثل کسی که روزهها نخوابیده بود.تعادلی نداشت وزمام امور از دستش خارج بود. میزبانش نگاهی به او انداخت نابود تر از ان بود که چیزی بگوید.تنها مفهوم قابل قبول برایش خواب بود شاید لازم بود که سالها بیهوش می ماند تا مغز نابود شده اش می توانست اولین نشانه های فهمیدن را در یابد بار ثانیه ها ساعت ها روزها سالها وشاید قرن ها باید میگذشت اخر خیلی خسته بودم.((تنم)) نه تصحیح میکنم .....((روحم)))..... تکانی به خودش داد مرشدم تمام این مدت مرا نظاره میکرد او بهتر از هر کسی میدانست چه زندگی سختی را پشت سر گذاشته ام پس ارام مانده بود زندگی هر چه سخت تر باشد نیاز به بیهوشی بیشتری بعد مرگ دارد باری چشم وا کردم همه انچه را که از سرم گذشته بود مرور کردم این547مین باری بود که مرگ را تجربه کرده بودم.حال اماده بودم که دوباره یاد بگیرم مثل همیشه ابدیت روح حامیم کمکم کرد بلند شوم مر به دادگاه عدل بردن ارواح نیک برای برسی عملکردم جمع شده بودن سلام کردم برعکس دنیا با صداقت وارامش جوابم را دادند بهیچ زندانی محکوم نشدم بیگناهم شناخته نشدم همه ارواح قاضی همدردی کردن همه اشتباه هاتم را درک کردن نقدم کردن وابراز امیدواری کردن که پس از دوره نقاهت اماده برگشتن شوم .اقرار میکنم فکر بر گشتن دیوانه ام میکرد.درشتی کردم گفتم هر گز بر نخواهم گشت حتی اگر مجبور باشم میلیادها سال برای یاد گرفتن اینجا اموزش ببینم خندیدن به ارامی گفتن بر خواهی گشت مطمئن باش حالا خسته ای برخواهی گشت واین صدا هنوز توگوشم هست؟!!!!!!!!!! لعنت بمن برگشتم در فصل جنینی ودرست از همان جا فاجعه بار دیگر اغاز شد..................................................................... 548لعنت به 548 که مرا بار دیگر با زمین پیوست.
|
 |
ذهن زیبا سه شنبه, 1393/12/26 00:41:40
عرفان «Mysticism» (تعبیری از «میستیسیزم» یا «گنوسیسم») در تعریفی جامع و جهانشمول به مفهوم شناختی «رازگونه و نهانی» خمیرمایه افکار بلند و آداب تاثیرگذاریست برای یافتن و پیوستن به حقیقت از طریق «شهود»، «تجربه درونی» و «حال» که نشانههای آن در مکاتب مختلف جهان اعم از عقاید برهمنها، بودائیها، رواقیان، نسطوریان، مهریان (میترائیسم)، عقاید مسلمانان زاهد، عقاید افلاطونیان جدید، فرامین زرتشت، در فرقه کابالا از آیین یهود و اعتقادات سرخپوستان آمریکا به چشم میخورد. مصداق حقیقت در عرفان الهی وجود خداست. عرفان شناختی حقیقتگرایانه و تلاشی عملگرایانه فراتر از واقعگرایی حسی - عقلی و آرمانگرایی تصوری است از اینرو این مرام با رازگونگی و غیبباوری[۱] آمیخته از «عشق» و «ذوق» و «اشراق» همراه است.
عرفان نوعی روش برای حصول به حقیقت است که بر این فرض بنا شده است که عقل و حواس پنجگانه به دلیل خطاهای ادراکی قابل اتکا نیستند و به تنهایی قادر به درک حقیقت نمیباشند و از این رو به نوعی تلاش برای ادراک بی واسطه حقایق نیاز است که بدان عرفان میگویند.
همچنین گفته میشود عرفان شناخت قلبی است که از طریق کشف و شهود، نه بحث و استدلال حاصل میشود و آن را علم وجدانی هم میخوانند. کسی را که واجد مقام عرفان است عارف گویند. عرفان [و تصوف] در بسیاری از اقوام و ملل و مذاهب مختلف جهان و حتی مکاتب فلسفی شایع و رایج است.
فرهاد
|
 |
ذهن زیبا سه شنبه, 1393/12/26 00:43:33
ستایش کنم ایزد پاک را / که گویا و بینا کند خاک را به موری دهد مالش نره شیر / کند پشه بر پیل جنگی دلیر جهان را بلندی و پستی تویی / ندانم چه ای آنچه هستی تویی . . . فرهاد
|
 |
fariba پنج شنبه, 1394/01/27 23:33:38
سلام و خیر مقدم به دوست عزیز "ذهن زیبا" با تشکر و در ادامه تعاریف خوبی که از عرفان داشتید من هم به تعریفی در کتاب " فلسفه عرفان" از دکتر سید یحیی یثربی برخورد کردم: عرفان طریقه ای است که در کشف حقایق جهان و یپوند انسان و حقیقت، نه بر عقل و استدلال، بلکه بر ذوق و اشراق و وصول و اتحاد با حقیقت تکیه دارد.
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
|