 |
پرواز تا ابدیت جمعه, 1391/04/16 21:28:10
قانون بخشش و عشق بی قید و شرط :بهترین راه شاد زیستن و لذت بردن از زندگیست ...میتونید امتحانش کنید!
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
« نمایش 10 نظر قبلی »
|
 |
پرواز تا ابدیت شنبه, 1391/07/01 12:28:13
2...وسعت عالم دورترین فاصلهای که ما قادر به دیدن آن هستیم، مسافتی است که نور در مدت 14 میلیارد سال که از انفجار بزرگ و آغاز انبساط عالم سپری شده است، طی میکند. دورترین اجرام مرئی هم اکنون حدود 4x1026 متر دور تر از زمین قرار دارند. این فاصله که عالم قابل مشاهده توسط ما را تعریف میکند. بطور مشابه ، عالمهای خودهای دیگر ما کراتی هستند به همین اندازه ، که مرکزشان روی سیاره محل سکونت آنهاست. چنین ترکیبی سادهترین و سر راستترین نمونه از جهانهای موازی است. هر جهان تنها بخشی کوچک از "جهان چند گانه" بزرگتر است.
جدال فیزیک و متا فیزیک با این تعریف از جهان ممکن است شما تصور کنید که مفهوم جهان چند گانه تا ابد در محدوده قلمرو متا فیزیک باقی خواهد ماند. اما باید توجه داشت که مرز میان فیزیک و متا فیزیک را این مسأله که یک نظریه از لحاظ تجربه قابل آزمون است، یا خیر تعیین میکند نه این موضوع که فلان نظریه شامل اندیشههای غریب و ماهیتهای غیر قابل مشاهده است. مرزهای فیزیک به تدریج با گذر زمان فراتر رفته و اکنون مفاهیمی است بسیار انتزاعی تر نظیر زمین کروی ، میدان الکترو مغناطیسی نامرئی ، کند شدن گذر زمان در شرعتهای بالا ، برهمنهی کوانتومی ، فضای خمیده و سیاهچاله را در بر گرفته است. طی چند سال گذشته مفهوم جهان چند گانه نیز به این فهرست اضافه شده است. پایه این اندیشه بر نظریاتی است که امتحان خود را به خوبی پس دادهاند. نظریاتی همچون نسبیت و نظریه مکانیک کوانتومی ، افزون بر آن به دو قاعده اساسی علوم تجربی نیز وفادار است. که پیش بینی میکنند و میتوانند آن را دستکاری نمایند.
|
 |
روح عشق شنبه, 1391/07/01 18:03:39
مسئولیت زاده توانایی نیست ، زاده آگاهی است و زاده انسان بودن . . .
|
 |
پرواز تا ابدیت جمعه, 1391/07/07 18:33:24
دوستان عزیزم از اینکه تا به اینجا با من همراهی کردید ممنون .....دیگه وقتم باشه وقت رفتنهههههه ....دوست داشتید خودتون بحث این اتاق رو ادامه بدید با تشکر از شما ...از همتون ممنونم برای همتون آرزوی موفقیت و خوشبختی دارم ......خداحافظ
|
 |
ساحل جمعه, 1391/07/07 21:51:23
به کجا چنین شتابان...؟؟؟!!! دوست خوب و باصفای ما ،کجا تشریف میبرید؟ در این سایت کسی خداحافظی نمی کنه ...شاید گاهی حضور ما کمرنگ میشه ولی خداحافظی با سایت کیانا ، بین جمع دوستدارانش معنا نداره... در این مدت از مطالب مفیدتون استفاده کردیم، از شما سپاسگزارم و امید موفقیت و پیروزی برایتان دارم ... بازم به جمع صمیمانه ی ما بیایید...
|
 |
ashkyar سه شنبه, 1391/07/11 01:49:41
میدانید!... به نظر من تمام مشکلات بشر از ذهنش شروع میشود. و عاملش همین علفهای هرزیست که ذهنش را به ویرانهای تبدیل کرده است!
بیاییم با اندیشههای زیبایمان باغبان خوبی برای ذهنمان باشیم. آنچنان که بر هر شاخسارش مرغهای عاشق بخوانند و بر گلهایش پروانههای زیبا مشغول به رقص و پایکوپی باشند...
این انتخاب توست که اندیشههای بد را همچون علف هرزی از باغ ذهنت دور کنی، تا همواره ذهنت زیبا و آراسته بماند و از داشتن همچین باغ زیبایی به خود ببالی، از آن لذت ببری، و زیبا زندگی کنی...
برایان تریسی
|
 |
باران شنبه, 1392/03/04 13:28:35
بهارم ! تو دوستم داری...در حالی که نیازی به من نداری. من دوستت دارم...چون سر تا پا نیازم. اما...نه...این منصفانه نیست...تو همیشه عاشقی کنی و من...همیشه دست نیاز پیش بیارم. نیاز رو قبول دارم اما...دوست داشتن از سر نیاز رو نه...چون مشروطه...نیاز که تمام بشه دوست داشتن هم تمام میشه. اصلا می خوام دوست داشتن رو از تو یاد بگیرم : "دوستت دارم به خاطر دوست داشتن"...چون تو از جنس عشقی و من از جنس تو...بی تو...بی عشق...نیست ام.
|
 |
ghader سه شنبه, 1392/04/18 00:28:04
دوستان سلام در آغاز ماه مبارک رمضان و میهمانی خدا، چند هدیه معنوی از اهل سلوک و عرفان برایتان در قسمت حکایات گذاشته ام... در زیر یکی از آنها را نقد به حضورتان تقدیم میدارم.
کرامت حقیقی :
آورده اند که در مجلس ابوالحسن خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت. شیخ گفت: کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست. چنان که دو برادر بودند و مادرپیری داشتند. یکی از آن دو پیوسته خدمت مادر می کرد و آن دیگر به عبادت خدا مشغول می بود. یک شب برادر عابد را در سجده ، خواب ربود. آوازی شنید که برادر تو را بیامرزیدند و تو را هم به او بخشیدند. برادر عابد گفت: من سالها پرستش خدا کرده ام و برادرم همیشه به خدمت مادرمشغول بوده است، روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند. ندا آمد : آنچه تو کرده ای خدا از آن بی نیاز است و آنچه برادرت می کند، مادر بدان محتاج... .
|
 |
ghader چهارشنبه, 1392/04/19 13:17:13
گوهرِ معنویِ خدمت : ابوسعید روزی وارد خانقاهی شد و برای مردمی که آنجا حضور داشتند، شروع به سخنرانی کرد. در ضمن صحبت گفت : وقتی من وارد خانقاه شدم، دیدم از در خانقاه تا اینجا جواهرات بسیاری ریخته است؛ چرا آنها را جمع نکردید؟ همگی برخاستند و برای جمع آوری جواهرات به جستجو پرداختند، ولی چیزی نیافتند؛ بنابراین به شیخ گفتند: استاد ما هرچه جستجو کردیم، اثری از جواهرات نیافتیم..؟! ابوسعید گفت : منظورم از جواهرات ، گوهرهای معنوی بود و آن گوهرها به خدمت به دست می آیند . خدمت ، خدمت ، تا میتوانید خدمت کنید که سعادت معنوی در آن است . کسانی که بدین جا میآیند، عاشقان خدا هستند و در جستجوی او می باشند.شما وقتی به آنان خدمت کنید، مثل این است که به خداوند خدمت کرده اید. ******************************************** خواجه حسن مودب در حضور ابوسعید ابوالخیر روزی خواجه حسن مودب شنید که عارفی بزرگ به نام ابوسعید به نیشابور آمده ، در میدان شهر در حال موعظه است و از فکر و دل اشخاص خبر می دهد، خواجه که یکی از مخالفین اهل عرفان بود و ثروت و دارایی دنیا او را مست کرده بود، این گونه سخنان را باور نمی کرد و دروغ می دانست. وقتی شهرت این عارف بزرگ را شنید کنجکاو شد و به مجلس ابوسعید ابوالخیر رفت . هنگامی که او صحبت را شروع کرد به سخنان او گوش فرا داد. در این میان سائلی برخاست و گفت : لباس ندارم . ابوسعید از مردم کمک طلبید، تا به او لباس دهند. خواجه مودب به فکرش گذشت که : خوب است لباس خود را به سائل دهم؛ اما با خود گفت : این لباس را از آمل برایم فرستاده اند و قیمت آن زیاد است. باز شیخ ابوسعیدابوالخیر از مردم امداد طلبید، و باز خواجه مودب با خود فکر کرد که : خوب است لباس خودرا به او دهم ولی دوباره فکر اولیه در او غلبه کرد که این لباس پرقیمت است و حیف است و.... تا سه بار ابوسعید از مردم کمک خواست و در ذهن خواجه همان افکار اولیه خطور کرد و لباس خود را نداد . در این بین پیرمردی که پهلوی خواجه مودب نشسته بود؛ از ابوسعید پرسید : آیا خدا با بندگان خود سخن هم می گوید؟ ابوسعید گفت : بلی صحبت می کند، کما اینکه در همین لحظات، خداوند به مردی که پهلوی تو نشسته است، سه بار فرمود: این لباس را به سائل ده؛ ولی او گفت : این لباس را از آمل برایم آورده اند وخیلی با ارزش است و آن را نداد. حسن مودب که این سخن بشنید؛ لرزه بر تنش افتاد؛ برخاست؛ پیش شیخ رفت و احترام کرد ولباس خود را فوری به آن سائل داد و در زمره ارادتمندان شیخ قرارگرفت داستان پیامبر و مرد نابینا و سوره عبس عبدالله بن ام مکتوم، مردی نابینا و فقیری بود، ناگهان به مجلس پیامبر آمد و با صدای بلند گفت: یا رسول الله، از آنچه خدا به تو آموخته به من هم بیاموز. و این در حالی بود که پیامبر (ص) مشغول یکی از حساسترین مذاکرات با سران قریش بود و می کوشید آنان را به اسلام دعوت کند. چهره های نام آوری چون عتبه، شیبه، ابوجهل بن هشام، عباس بن عبدالمطلب، امیة بن خلف و ولید بن مغیرة در این مجلس حضور داشتند. ابن مکتوم متوجه این وضع نبود، از این رو چون پاسخی از پیامبر(ص) نشنید، چند بار با صدای بلند سخن خود را تکرار کرد. پیامبر(ص) که درخواست او را بی موقع و نامناسب می دید ناراحت شد و اهمیتی به او نداد و به مذاکره خود ادامه داد. بدین مناسبت آیات آغازین سوره عبس نازل شد: صورت در هم کشید و روی گردانید(1) بدان جهت که آن نابینا نزد او آمد(2) و تو چه میدانی؟ شاید او پاک گردد(3) یا (از شنیدن گفتار حق) متذکر شود و تذکرش او را سود دهد(4) اما کسی که ثروتمند است( یا خود را ثروتمند و بی نیاز می پندارد)(5) پس تو با او با استقبال و گرمی برخورد می کنی!(6) در حالی که بر تو مسئولیتی نیست از این که او پاکی نپذیرد(7) و اما کسی که به نزد تو آمده و کوشش دارد(8) در حالی که از (از خدای خود) می ترسد(9) پس تو از توجه به او به دیگران می پردازی؟!(10) نباید چنین باشد، این آیات قرآن وسیله یادآوری است(11) رسول خدا بعد از این ماجرا ((عبداللّه )) را پیوسته گرامى مى داشت . این گونه خطابهای توبیخ آمیز نشان می دهد که قرآن کریم حقیقتا از بارگاه کبریایی و پیشگاه خداوندی است و چیزی که در نزد خدا اهمیت دارد، داشتن معرفت است نه حسب و نسب و جاه و جلال دنیوی و این که حتی پیغمبر خدا نیز مرتکب اشتباه می شده است ؛ داستان مشابهی در زمینه موسای پیامبر وشبان نیز در همین موضوع، مذکور آمده است.... احمدا، نزد خدا این یک ضریر بهتر از صد قیصرست و صد وزیر احمدا، اینجا ندارد مال سود سینه باید پر ز عشق و درد و دود
|
 |
مریم جمعه, 1397/05/19 21:53:03
سلام یقین دارم کیانا اکنون فرشته ای است در کنار کانون عشق هستی بخش من به واسطه معرفی کانال سیمرغ My_Simorgh@ از طرف سایت شما معنای زندگی را یافتم . معنای عشق بی قید وشرط را . اطمینان دارم هرآنچه دراینجا محقق میشود تصادف نیست . از کیانا بابت این هدیه اش سپاسگزارم .
|
 |
ashkyar چهارشنبه, 1399/01/27 18:34:25
درود بر شما دوست عزیز بله همونطور که گفتید جهان ما مرحله ی تغییر بسیار مهمی رو داره پشت سر میگذاره و ما موجودات میهمان بر روی زمین هم باید همراه با این تغییرات پیش بریم
این ذکر رو من پیشنهاد میکنم متاسفم. لطفا مرا ببخش. دوستت دارم. سپاسگزارم
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
|