کیانا وحدتی
راهنمای سایت
صفحه اصلی تالار گفت و گوزبان و ادبیاتموسیقی ایرانیکتابخانه کیانافیلم/کارتونمعماریاخبار و دانستنیهاپزشکی و سلامتبیداری معنویفرهنگ لغتدرباره کیاناورود
 


کیانا وحدتی
... به باغ پنجره ها سوگند میان عهد و سرشاری میان فکر و بیداری ...

جزئیات بیشتر...




طبابت عجیب
در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و باسنش (لگنش) از جایش...

جزئیات بیشتر...


دکلمه ی شعر های کیانا
« 11942 بازدید »

farahnaz فرحناز     جمعه, ‏1391/08/26 ‏18:16:40


« نمایش همه نظرات »
« نمایش 10 نظر قبلی »


farahnaz فرحناز     جمعه, ‏1391/08/26 ‏18:23:06

Mehdi یکشنبه, ‏1391/05/01 ‏08:40:23

"رسالت یک بازگشت ناب"
شاعر: کیانا
موسیقی: David Nevue
http://www.4shared.com/mp3/ocu_-jXh/Resalate_Yek_Bazgashte_Nab.html

http://www.kianavahdati.com/documentView.aspx?type=53&id=-2147483559
farahnaz فرحناز     جمعه, ‏1391/08/26 ‏18:29:24

طلوعی به وسعت سپهر

دوستان این شعر رو با صدای مهدی عزیز میتونین در لینک زیر گوش بدین

http://s3.picofile.com/file/7437714080/Toluee_Be_Vosa_te_Sepehr.mp3.html
farahnaz فرحناز     جمعه, ‏1391/08/26 ‏18:31:41

Mehdi سه شنبه, ‏1391/04/27 ‏14:33:36

دیگر مجال نیست
باصدای مهدی
http://www.4shared.com/mp3/iIOMXXGe/Digar_Majal_Nist.html

http://www.kianavahdati.com/documentView.aspx?type=53&id=-2147483541
farahnaz فرحناز     جمعه, ‏1391/08/26 ‏18:33:36

Mehdi یکشنبه, ‏1391/05/08 ‏10:54:09

غرور توانستن ها و خضوع نخواستن ها
با صدای مهدی
http://www.4shared.com/mp3/WY9kYTue/Ghorure_Tavanestanha_Va_Khozue.html

http://www.kianavahdati.com/documentView.aspx?type=53&id=-2147483540
HOMAYOON بهزاد     پنج شنبه, ‏1391/09/23 ‏00:56:54

من دلم تنگ است برای   چشم دوختن
می نشیینم گوشه ای  برای سوختن
میکشم از بهر ان تنگی نمایی
از رخ زیبای تو ,   شاید   بیایی
تو بگو ای ناز ما زان روز تاریک!؟
آن همه رنج وبلا زان راه باریک!؟
دوستانت ناتوانند ,زشرح این مقال
خود بیا تا من بپرسم نازنیین از تو سوال!
شرح ده واقعه را ,که اشک امانم برده
سختی این حادثه, نام و  نشانم برده
بگو بر من که چرا  ,رفتی تو اینسان سرزده
دوست ودشمن را چنین کردی غمین ودلزده
اشک در چشمانشان بارانی بارانی است
زین مصیبت حالشان بحرانی بحرانی است
ای خدا خود از کیانا خوب نگهداری کن
از تالم نبودش   هم  مرا  یاری کن.


روحت شاد  و یادت گرامی باد !کبانای عزیز
behi85 بهنیا     یکشنبه, ‏1391/10/10 ‏18:32:42

سلام به همه دوستان خوبم و سلام به کیانای عزیز ...
امشب داشتم متن آهنگ سرگشته و در نت جستجو می کردم که اتفاقی به این وب رسیدم که البته خیلی متاثر شدم

منم حدود 50 روزه که عزیز خودم و از دست دادم ...
میدونم غم از دست دادن عزیزان چقدر دشواره ، مخصوصا برای خانواده ...

امیدوارم روح کیانای عزیز در آرامش باشه و در بهشت ابدی جای داشته باشه...

آمین...
دیانا دیانا     سه شنبه, ‏1392/03/14 ‏17:27:14

واقعا کار قشنگی کردین که با راه اندازی این سایت نام ویاد این عزیز دوست داشتنی رو زنده نگه داشتین. از خواندن اشعار کیانای نازنین لذت بردم و افسوس ....
باران باران     پنج شنبه, ‏1392/03/30 ‏12:25:57

مهدی عزیز دستت درد نکنه با اجرای خوب و پر از احساست فرحناز جون شما هم خسته نباشی و دستت طلا عزیزم...
Mehdi Mehdi     شنبه, ‏1392/04/15 ‏11:54:18

سلام
خواهش می کنم باران، ممنون از لطفت
"باور می کنم"
شاعر: کیانا
موسیقی: David Nevue
http://www.kianavahdati.com/documentView.aspx?type=53&id=-2147483496
www.4shared.com/mp3/xjbL_5VO/Bavar_Mikonam.html
Mehdi Mehdi     شنبه, ‏1392/04/15 ‏11:54:44

http://www.4shared.com/mp3/xjbL_5VO/Bavar_Mikonam.html
farahnaz فرحناز     شنبه, ‏1392/04/15 ‏13:48:08

مهدی جان مثل همیشه عالی بود

البته متاسفانه من فقط تونستم گوش کنم دانلود نشد...

باران عزیز از لطف شما هم ممنون من کاری نکردم فقط کارهای مهدی رو جمع آوری کردم.
fariba fariba     دوشنبه, ‏1392/04/17 ‏20:30:08

با سلام به همۀ دوستان و تشکر بسیار از مهدی عزیز
خیلی عالی بود واقعآ لذت بردم امیدوارم یه روزی بتونیم لطف و محبت شمارو جبران کنیم خوشبختانه من تونستم دانلودش کنم
Mehdi Mehdi     چهارشنبه, ‏1392/04/19 ‏08:47:04

خواهش می کنم فریبا خانم، نیاز به جبران نیست ما اینجا به برکت حضور کیانا درسهای زیادی آموختیم و دوستهای خوبی پیدا کردیم.
zahra_zamani98@yahoo.com tanha     پنج شنبه, ‏1392/06/14 ‏11:15:32

سلام به طور اتفاقی این سایت راپیدا کردم ولی پس از مطالعه حس عجیبی نسبت به کیانا داشتم انگار سالها با هم بودیم واو را گم کرده و حالا پس از سالها پیدا کردمش کاش در کنارمان بود روحش شاد
farahnaz فرحناز     جمعه, ‏1392/06/15 ‏19:32:07

سلام و خیر  مقدم دوست عزیز؛
امیدوارم تو این سایت احساس تنهایی نکنید و دوستان خوبی پیدا کنید...
ayrik ayrik     جمعه, ‏1392/06/22 ‏02:03:10

باسلام درابتدا که وارد سایت شدم متوجه نشدم قضیه چیه فکرکردم این سایت دختریه که برای معرفیه آثارش باز شده بعد از مرور چند صفحه انگار حضورش رو حس میکردم حس عجیبی بود بعد که متوجه قضیه شدم ناگهان شوکه شدم وفهمیدم که واقعن حضورداره اصلن نمیدونم چطور وارد این سایت شدم دنبال اشعارترانه های قدیمی بودم که به اینجا رسیدم الان بهتر معنی لحظه رو درک کردم وقتی دنیا به چنین غنچه معصومی رحم نکرده پس ما بدنبال چی تو زندگی هستیم زندگی رو بی ارزشتر از این چیزی که میدیم یافتم کیانا زنده است وحضور داره نمیبینیمش ولی حسش میکنیم  روحش شاد.ترانه پرنده رو که باهمراهی یکی از دوستام تازه بازخوانی کردیم تقدیم میکنم به روح کیانای عزیزروحش شاد.     www.mahdirezaeinasab.blogfa.com
fariba fariba     جمعه, ‏1392/06/22 ‏13:12:21

با سلام و خیر مقدم به دوست عزیز آقای رضایی نصب
آهنگ خیلی قشنگ و با احساسی بود ،وصف حالم بود و ازش خیلی لذت بردم با آرزوی موفقیت روزافزون برای شما
مهدی شیخی mahdi     دوشنبه, ‏1392/11/14 ‏00:14:04

درود به هنر دوستان به ویژه همشهری های خوبم
بسیار زیبا بود
ابتکار جالبی از دوستان گرامی را شاهد بودم
از همه کسانی که در گردآوری این مجموعه تلاش کرده اند سپاسگزارم.
"گر چه فصل شکوفه ها می گذرد لیک دانه ها باقی هستند و این معنای ژرف جاودانگی است"
امیدوارم روح این هنرمند سفرکرده شاد و نامش جاودانه باشد.
JUNO یلدا     سه شنبه, ‏1393/02/23 ‏23:13:06

کیانای عزیز سلام
میدونم که حالت خوبه
حال ما اما شاید حال خوشی نباشه...امشب من بطور اتفاقی با تو آشنا شدم و چه اتفاق خوبی.. به فال نیک میگیرمش... میدونی شاید توقع من ازت زیاد باشه که همین اول سلامی سلام منو بدی ... اما مطمئنم قلب قشنگت اونقد بزرگ هست که منم بتونم واسه لحظه ای داشته باشمش...
کیانای خوبم
من یلدام و تو دنیام تنها یکی هست و تو الان پیش همونی... الان میبینیش و باهاش حرف میزنی..
میشه لابلای حرفات یبارم هم اونو یکیه یلدا صدا کنی؟؟؟؟
بهش بگو نگاهم کنه... منم یلدای اون.....
کیانا خیلی تنها شدم... بغض دارم... صداش میکنی؟؟؟؟
ashkyar ashkyar     چهارشنبه, ‏1393/02/24 ‏22:57:43

یلدا جان درود بر شما

مطمئن باش کیانا صداتو شنیده

اما این همه بی قراری چرا...
به هرحال امیدوارم به زودی آروم بشی و دوباره لبخند به لبت بشینه دوست عزیز.
جادوگرسفید لامکان     پنج شنبه, ‏1393/02/25 ‏22:52:34

کیانای عزیز سلام

به نور وجودت سلام میدهم  با وجود چنین اگاهی و هوشیاری و عطشی که در اثار توست
ترک وجود مادیت دور از انتظار هم نبوده است. تورا در تمامی نوشته هایت میشود احساس کرد
و  گرمی و روشنایی نور وجودت حس  بیداری و  خود اگاهی را در  هر انسانی  هوشیار تر میگرداند.
اثار تو را دوست دارم  میخوانم و لذت میبرم و به ارامش میرسم. درود بر تو
عسکر عصا     یکشنبه, ‏1393/03/04 ‏00:56:49

چند روزی که وارد این سایت شدم احساس می کنم در دریای مواج غرق شده ام. می خوام به کیانا سلام کنم                                                              اما نمی دانم صدام شنیده است یا نه  خواستم شعری در در فقدانش بگم دیدم که نمی توانم بهتر دیدم  که به                                                            باز ماندگانش تسلیت بگویم.باشد تا روزی دیگه ..ایلام
جادوگرسفید لامکان     یکشنبه, ‏1393/03/11 ‏23:58:48

دوست عزیز عصا
درود
شک نداشته باش که هم صدات را شنیده وهم سلامت را.
عزیزم  همه انسانها جاودانه هستند ما یا تو این دنیا به بعد چهارم خودمون که اگاهی است هوشیار میشیم در غیر این صورت مرگ این هدیه را به همه ما میده.
اگر چه دوری از عزیزان سخته. ولی این را مطمئنم که حالشون عالیه.
farahnaz فرحناز     چهارشنبه, ‏1393/03/14 ‏14:33:47

سلام و درود به دوستان گرامی؛
"جادوگر عزیز" اگه میشه در مورد بعد چهارم و آگاه شدن نسبت به اون بیشتر توضیح بده...
من هم مثل شما اعتقاد دارم که دنیای پس از مرگ وجود داره و با مرگ همه چیز از بین نمیره...
عسکر عصا     چهارشنبه, ‏1393/03/14 ‏22:16:50

جادوگر عزیز ممنونم.اری چنین است که روزگاری بر ما خواهد گذشت و بالاجبار به سرای دیگری خواهیم رفت                                                                 ولی چون همه ما اطلاع کافی نداریم  به نمی دانم رسیده ایم اما همه ما به امیدش دل بسته ایم
جادوگرسفید لامکان     پنج شنبه, ‏1393/03/22 ‏08:43:46

سلام و هزاران سلام به دوستان
همه ما ادما دارای چهار بعد هستیم :-بعد جسمی  -بعد فکری - بعد عاطفی یا احساسی و بعد چهارم که خود اگاهی  هست و من دوست دارم بگم بیداری
بعد جسمی بدن ماست که به نوعی حامل روح و وجود اصلی ماست و وظیفه ماست که از وجودی که حامل خداست مراقبت کنیم و احترامش کنیم .  چو ن مرکبی  است که حامل نور و اگاهی و شعوره. بعد دوم فکر ماست و ذهن استدلالی  که خودش را دانای کل می دونه و کارش پیوسته مقایسه کردن واضافه کردن به وجود مادیه  و فکر میکنه دنیا یه ماراتونه که باید خودش را بالا بکشه به چیز هایی که داره مثل پول و دانش و مقام و خونه وماشین و.... اضافه کنه  که با این اضافه کردن ها باز هم یه چیزی کم داره و در اخر هم به چیزی نمیرسه که البته من مخالف دنیا و را حتی و زیبایی و شادی و اسایش و تحصیل نیستم . ولی تعریفش یه جور دیگه است که اگه دوست داشتین باید با هم در موردش مشارکت کنیم.
بعد هیجانی یا احساسی هم از نتیجه فکر ه که به واسطه تفکر روی بعد جسمی ما  به شکل عصبانیت کینه گله و شکایت خشم و یا حتی حسادت و شادی و نشاط پدید میاد .
ودر اخر بعد  خرد بیدار یا اگاهی  و بیداری ی ی است که اصل همه ما ادما و جنس اصلیمونه که بعضا  ادمها اجازه اظهار وجود را بهش نمیدیدند. ولی بعضی وقت ها تجربه کردیم . مثل یه وقتهایی که فکر مون ارام میشه و از تفکر و فضای در گیری فکری رها میشیم . موقع افطار ماه رمضان یا وقتی که برای اولین با ربه یه محیط سر سبز  جنگلی و بکر می ریم که اولین باره تجربش میکنیم  یا روز های اول اشنایی با کسی که دوستش داریم و هیچ پیش زمینه ای در پس ذهنمون در مورد اون ادم وجود نداره به جز عشق و........خیلی لحظه هایی که حتما همه تجربه کردین  که تو اون لحظه زمان و مکان معنیش را از دست داده و یه فضای عمیق بی نهایت هست که در فضای زیر افکار باز شده واز اون روزنه انرژی شادی نشاط طراوت و تازگی و زندگی  به سمت ما پرتاب میشه ولی با فکر کردن و جدا شدن از این لحظه و رفتن توی صندوق گذشته یا اینده  دوباره بسته میشه .
جادوگرسفید لامکان     پنج شنبه, ‏1393/03/22 ‏08:44:57

ادامه مطلب بالا
ا لبته تو ضیح هوشیاری سخته و باید تبدیل شد تا فهمیدکه اون هم با رعایت یه سری اصول باعث میشه ما بیدار بشیم وبیدار بمونیم.

باید که جمله جان شوی           تا لایق جانان شوی

تا نگردی اشنا زین پرده رازی نشنوی                     گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
مهربانم  عشقم   وجودم  پروردگارم   از اینکه همیشه در من و با منی سپاسگزارم از اینکه همیشه  و همه جا حواست به منه  دوست دارم . خدا یا همه ما را بیدار کن و  نور و شعور اگاهی و هوشیای ما  را در هر لحظه  فروزان تر  نما . امین    
 جادوگر   (چهارشنبه بیست و یکم خرداد  ماه نودو سه)
fariba fariba     چهارشنبه, ‏1393/03/28 ‏20:14:49

با سلام به همه دوستان و تشکر از جادوگر عزیز
توضیحاتتون عالی بود خبلی استفاده کردم  احساس میکنم برای ورود به بعد چهارم و بیداری معمولا در هر انسانی اتفاقاتی میفته که دردناکه و شخص رو به مرحله ای از استیصال و و اضطرار میرسونه که از دنیای مادی زده بشه و توجه ش به امور معنوی جلب بشه لطف کنید در این موردم توضیح بدین
at1375 ali     جمعه, ‏1393/03/30 ‏09:43:37

موندم تو کار خدایی خدا که کی ها را از ادم میگره ولی که ها رو زنده نگه میداره انصاف هم نداره سلام کیانا
سعید اکبری سعید     دوشنبه, ‏1393/04/02 ‏19:39:44

خیلی متاثر شدم وقتی دیدم اینچنین نازنینی پرکشیده به ملکوت
خیلی شعرهای زیبایش که برخاسته از عمق وجودش بود مرا تحت تاثیر قرار داد
انگار نبوغش در سرودن این اشعار خدایی گنجایش ماندن در این چنین جهان محدودی را نداشت
من خواننده هستم و روی قطعه چلچراغ مهتاب به سبک محسن نامجو  کار میکنم
اگر تمایل داشته باشین برایتان بفرستم
ایمیل من saeedakbari1991@yahoo.com
جادوگرسفید لامکان     چهارشنبه, ‏1393/04/04 ‏11:11:43

سلام سلام یه دنیا سلام به همه دوستان
از اینکه دیر پاسخ میدهم عذر خواهی میکنم به اینترنت دسترسی نداشتم
نظر فریبا کاملا درسته! ولی به این معنا نیست که ما تو این دنیا محکوم به سختی  و درد کشیدن هستیم. نه ابدا . درد  و جدایی  وفقدان  خوبه   چرا که باعث اگاهی و هوش ما میگردد ولی ادامه دادن به درد و در درد ماندن که به معنای  عدم پذیرش اتفاقی  که  حادث گردیده باعث میشود  تا  با ارسال فرکانس دردی که ایجاد میکنیم  باز هم غم وغصه بیشتری را به سمت خودمون بکشیم.
دوستان برای همه ما پیش امده که زمانی که مشکلی داریم به منبع  هستی(خدای رحمان) نزدیکتر میشیم.و  باعث ایجاد  یک حال و هوای خوب و روحانی در ما میشود  تنها دلیلی که باعث حال خوب ما میشه واینکه یه احساس سبک بودن بکنیم دادن بار و مسیولیت به خداست که باعث سبکی و رهایی ما میشه چرا که بار خودمون را سبک کردیم وسپردیم به منبع جود و وجودیعنی  همان دانای کل که به بهترین شکل عمل میکند  و همه خواست و حرکت اون خیر و برکت است.
در اصل نخواستیم با ذهن استدلالی و اراده خودمون که به نظر عاقل و داناست  کارها را اداره کنیم . البته اشتباه نشه معنای سپردن همه چیز به خدا   این نیست  که احساس تلاش خودمون را از دست بدهیم وصبح تا شب  با  بیکار بودن و مثبت حرف زدن  انتظار داشته باشیم زندگی خوبی را خلق کنیم  بلکه یه معنای دیگه داره که لازم شد در موردش جداگانه صحبت میکنیم.
برای اینکه صحبت هامون پراکنده نشه لازمه تاکید کنم که درد و غم وغصه و هر چیزی که ما را ازار میده برای چیه ؟ این است که ما اگاه بشیم ! به چی؟
به اینکه  اولا ما بدونیم که چقدر بزرگیم و چقدر فضا داریم و چقدر بی نهایتیم که دردی را که تا  دیروز شهامت حتی یه لحظه فکر کردن به اون را نداشتیم . الان بغلش کردیم و داریم درکش میکنم !
دوم انکه با پرورش و افزایش فضای درونمان بفهمیم که جنس اصلی ما از نور و اگاهی است که در این جسم مادی قرار گرفته و ما بیدار شویم و با اگاهی لحظه به لحظه نسبت به بعد چهارم  و  بیداری و تاثیر و تسلط ان بر روی سایر بعد های جسمی و عقلی و احساسی سراسر وجود و زندگی ما سرشار از  ارامش و طراوت و شادابی میگردد . انشا..
وظیفه ما چیه؟
درد کشیدن و غم وغصه خوردن ؟
جادوگرسفید لامکان     چهارشنبه, ‏1393/04/04 ‏11:13:13

نه اصلا . درد ما را بیدار میکنه البته  اگه بخواهیم. و لی اگر  بی تابی کنیم و نپذیریم  و مقاومت کنیم و در غم وغصه هامون بمونیم بازم درد و ناراحتی به سمت ما میاد  اونقدر به ما در د داده میشه تا زمانی که دستامون را ببریم بالا و تسلیم بشم تسلیم تسلیم تسلیم که من عاشق این لغت هستم  تسلیم و سپردن بار به خدا . یا توکل به خدا. (یادمون باشه این روند قاعده هستی است و برای همه انسانها صادق میباشد)  واگر ما خدا را قبول داریم پس میبایست خدا را با تمامی اراده و خواستی که دارد  قبول کنیم نه اینکه با عقل واقعا ناچیز خودمون  سعی در تفسیر و تغییر وقایع  داشته باشیم .
دوستان عزیزم وظیفه ما زندگی کردن و جاری و شاد  بودن است   یعنی زندگی  در لحظه حال نه غم گذشته را خوردن و نه نگران اینده بو دن است. بلکه زنده بودن به زندگی با شور و حرارت و پر از سر زندگی و طراوت و تازگی است  . ما باید  با بعد چهارم و جنس اصلیمون زندگی کنیم و بدونیم اگر کسی را از دست میدهیم یا هر اتفاق  به ظاهر بدی برای ما پیش میاد همه خیر و برکت داره باید بپذیریم و توی اون اتفاق ساکن نشیم ازش گذر کنیم و وارد زندگی  که مثل اب جریان داره بشیم اگر ما این کار را نکنیم باز هم درد میبینیم .  بعضی از ما  عادت کردهایم تا به درد و غم و غصه ها بچسبیم  رها نمیکنیم و صبح تا شب گله و شکایت میکنیم و فکر میکنیم خدا دلش واسه ما میسوزه  و غم ما را رها میکنه در صورتی که واقعا راه و چاره چیز دیگری  است.
دوستان خدای رحمان این دنیا را بر اساس قوانینی که داره بوجود اورده و فقط داره مانیتور و تماشا میکنه حالا اگه حال و روز من بده تقصیر هیچکس نیست  وعین عدالته و تنها مسئول این بدی خود من هستم چون در فضای  درد ها میمونم و اصلا خدا را قبول ندارم پذیر فتن خدا به عمله نه به زبان . زمانی که من به خالق و دانای کل اعتماد دارم که همه این دنیا و وجود را با شعور افریده  پس هر چی برام میفرسته خیر مطلقه
(هر انچه از جانب خدای رحمان به من برسد خیر مطلق است)
پس می پذیرم گله و شکایت نمیکنم بی تابی نمیکنم  و میدونم  که خیر من در این اتفاق به ظاهر تلخ است.دوستان  همه ما تجربه  کردیم که یه اتفاق برای ما خیلی به ظاهر بد بوده است ولی با گذر زمان الان که نگاه میکنیم خیر بودن اون اتفاق بد را با تمام وجود احساس میکنیم . پس عقل و ذهن ما انقدر هم  که فکر میکردیم دانا  نبوده و نیست و این وجود اصلی ماست  که به ما معنی و ارامش و رضایت و خوشبتی را هدیه میدهد.که اگر با رعایت یک سری اصول زندگی خود را به دست اگاهی و بعد چهارم (بیداری) بسپاریم همه وجود ما نور و اگاهی میشود  وخیر و برکت  زندگی  وهمه وجود ما را در بر میگیرد
تو پای در راه نه و هیچ مگو                     خود راه بگویدت که چون باید رفت
عزیزم عشقم  وجودم  از اینکه همیشه و همه جا در  اغوش توهستم از تو ممنونم . ای خدای مهربانم همه امور و برنامه هایم را به تو میسپارم و ارام و اسوده و رها میشوم تو مرا کفایت میکنی  
خدایا  تو که همیشه  با من   هستی       کمکم کن         تامن هم   پیوسته   با تو    باشم .   امین
جادوگر(  چهارشنبه چهارم تیر ماه نودو سه)
جادوگرسفید لامکان     چهارشنبه, ‏1393/04/04 ‏17:59:42

سلام چنگیز عزیز
خیلی خوشحالم که مطالب مورد توجه شما قرار گرفته است .

          چون به دریا میتوانی راه یافت            سوی یک قطره چرا باید شتافت
montazeri_68 mostafa     شنبه, ‏1393/08/10 ‏15:43:04

سلام..
باید بگم ابتدای کار بسیار مشتاق شدم برا کیانا پیام تبریک بفرستم..اما لینک درباره کیانا واقعا اشکمو جاری کرد..
شاید من دیر رسیده باشم ولی با اقتدار میگم به تمام دوستان و خانواده کیانا که منو در غم خودتون شریک بدونین...
با اینکه امروز با این ستاره زود خاموش شده اشنا شدم اما انگار سالهاست اورا میشناختم..
بهشت برین زیر پایت کیانای عزیز و مهربان
farahnaz فرحناز     شنبه, ‏1393/08/10 ‏22:18:55

دوست گرامی سلام و خوش آمد
متشکر از اظهار لطف شما ...
حمیدساعدی حمیدساعدی     یکشنبه, ‏1393/12/24 ‏13:29:53

مانند بعضی دیگر از دوستان که به تازگی به جمع این گروه باسواد و عارف پیوسته اند من هم به تازگی با این گروه آشنا شدم اما با این مطالب گهر بار و گران سنگ احساس میکنم مدت های مدیدی است که با جان و دل احساس و استفاده می کرده ام.معلومه کیانا وحدتی دوستان باارزش و فراوانی داشته اند که این هم از خلوص و پاکی این عزیز پرکشیده نشئت می گیرد.
بسیار خوشحال و خرسندم که توانستم به جمع دوستان کیانا بپیوندم
elahhe پندار     پنج شنبه, ‏1394/03/07 ‏22:02:39

چنان که سالها از تو گذر نکرد.
تو پاک مانده ای و جوان
و داغت از مرز دوستانت گذشت
به دل خنجر خورده ام امروز
به دل حسرت این آشنا نشده اشنا شده دارم امروز
به سر هوای دل دارم امروز
ریحان ریحان     شنبه, ‏1394/04/13 ‏15:42:32

از وقتی که رفتی هفته های بی تو شش شده اند
شنبه های برای تو....
فنا حق     جمعه, ‏1394/04/26 ‏23:30:26

دل کرفته هوای کریه دارد ای دوست...رمضان تمام شد...
mahmoud mahmoud 3d     شنبه, ‏1394/05/10 ‏19:45:47

سلام
خیلی سایت خوبی دارین بهتون تبریک میگم برای سایت
اما خیلی ناراحت شدم که این هنرمند جوون رو از دست دادیم.واقعا جز نبوغ بودن و قطع به یقین میتونستن یکی از برجستگان کشور بشن...
حتما بهترین جای بهشت جاشونه با این روح پاک، سالم و لطیفی که داشتن
azar444 azar444     دوشنبه, ‏1394/08/25 ‏13:16:38

نازنینم روحت شاد. پروازت نوش جانت باد. تو که بی قرار آن دم بودی که به بودن در ابدیت بپیوندی.
متاسفم برای پدر و مادر و دوستدارنت که همه را مبهوت چگونه بودن و بی قرار رفتن ناگهانی و بی شائبه ات کردی. وصل زیبای تو و او گوارای وجودت باد.
اما ما باید برای چگونه رفتن خودمان ناراحت باشیم .
نازنینم تو با اشعارت٬ بودنت را در جان ما نشانیدی از تو و همه کسانی که این سایت را برای تو درست کرده اند بسیار سپاسگذارم .
110 ARAD     یکشنبه, ‏1395/01/15 ‏05:21:00

به نام عادل کامل مطلق
سلام
یقینا انسانهای پاک سرشت و خود ساخته ای چون خانم وحدتی، توفیق الهی شامل حالشون شده تا پس از پروازشون هم دستگیر آنانی باشند که در راه مانده اند.
انسان می میرد، ملت ها پیشرفت و پسرفت دارند، اما اندیشه ها ی پاک همیشه جاودانه اند. درود بر والدین آن عزیز سفر کرده.
رهنما رهنما.     سه شنبه, ‏1395/08/11 ‏11:54:06

شعری زیبا از مجلس ختم خودم ---

آمدم مجلس ترحیم خودم، همه را میدیدم
همه آنها که نمی دانستم
عشق من در دلشان ناپیداست
واعظ از من میگفت، حس کمیابی بود
از نجابت هایم، از همه خوبیهایم
وبه خانم ها گفت، اندکی آهسته
تاکه مجلس بشود سنگین تر
سینه اش صاف نمود و به آواز بخواند
"مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چندروزی قفسی ساخته اند از بدنم"
راستی این همه اقوام و رفیق
من خجل از همه شان
من که یک عمر گمان می کردم تنهایم و نمی دانستم
من به اندازه یک مجلس ختم، دوستانی دارم
همه شان آمده اند، چه عزادار وغمین
من نشستم به کنار همه شان
وه چه حالی بودم،همه از خوبی من میگفتند
حسرت رفتن ناهنگامم،خاطراتی از من
که پس از رفتن من ساخته اند
از رفاقتهایم،از صمیمیت دوران حیات
روح من غلغلکش می آمد
گرچه این مرگ مرا برد ولی،گوییا مرگ مرا
یاد این جمله رفیقان آورد
یک نفر گفت:چه انسان شریفی بودم
دیگری گفت فلک گلچین است،خواست شعری خواند
که نیامد یادش
حسرت وچای به یک لحظه فرو برد رفیق
دونفر هم گفتند این اواخر دیدند که هوای دل من جور دیگر بوده است
اندکی عرفانی وکمی روحانی
وبشارت دادم که سفر نزدیک است
شانس آوردم من،مجلس ختم من است
روح را خاصیت خنده نبود
یک نفر هم میگفت:من واو وه چه صمیمی بودیم
هفته قبل به او،راز دلم را گفتم
وعجیب است مرا،اوسه سال است که بامن قهر است
یک نفر ظرف گلابی اورد،وکتاب قرآن
که بخوانند کتاب وثوابش برسانند به من
گرچه بر میداشت رفیق،لای آن باز نکرد گو ثوابی که نیامد بر ما
یک نفر فاتحه ای خواند مرا،وبه من فوتش کرد
اندکی سردم شد
آن که صدبار به پشت سر من غیبت کرد
آمد آن گوشه نشست،من کنارش رفتم
اشک در چشم،عزادار وغمین
خوبی ام را می گفت
چه غریب است مرا،آن که هرروز پیامش دادم
تا بیاید،که طلب بستانم
وجوابی نفرستاد نیامد هرگز
آمد آنجا دم در،بالباس مشکی،خیره بر قالی ماند
گرچه خرما برداشت،هیچ ذکری نفرستاد ولی
وگمان کردم من،من از او خرده ثوابی،نتوانم که ستاند
آن ملک آمد باز،آن عزیزی که به او گفتم من
فرصتی میخواهم
خبرآورد مرا،می شود برگردی
مدتی باشی،در جمع عزیزان خودت
نوبت بعد،توراخواهم برد
روح من رفت کنار منبر وبه آرامی به واعظ فهماند
اگر این جمع مرا میخواهند
فرصتی هست مرا
می شود برگردم
من نمی دانستم این همه قلب مرا میخواهند
باعث این همه غم خواهم شد
روح من طاقت این همه گریه ندارد هرگز
زنده خواهم شد باز
واعظ آهسته بگفت،معذرت میخواهم
خبری تازه رسیده ست مرا
گوییا شادروان مرحوم،زنده هستند هنوز
خواهرم جیغ کشید وغش کرد
وبرادر به شتاب،مضطرب،رفت که رفت
یک نفر گفت که تکلیف مراروشن کن
اگر او زنده است هنوز،که باید برویم
اگر او مرد،خبر فرمایید،خدمت برسیم
مجلس ختم عزیزی دیگر،منعقد گردیده
رسم دیرین این است،ما بدانجا برویم،سوگواری بکنیم
عهد مانیست ،به دیدار کسی،کو زنده است، دل او شاد کنیم
کار ما شادی مرحومان است
نام تکلیف الهی به لبم بود،چه بود؟
آه یادم آمد،صله مرحومان
واعظ آمد پایین،مجلس ازدوست تهی گشت عجیب
صحبت زنده شدن چون گردید،ذکر خوبی هایم
همه بر لب خشکید
ملک از من پرسید:پاسخت چیست؟بگو؟
تو کنون می آیی؟یا بدین جمع رفیقان خودت میمانی؟
چه سوال سختی؟بودن ورفتن من درگرو پاسخ آن
زنده باشم بی دوست، مرده باشم با دوست
زنده باشم تنها،مرده در جمع رفیقان عزیز
ناله ای زد روحم
و از آن خیل عزادار وسیه پوش و عزیزم پرسید:
چرا رنگ لباسِ ذکر خوبی ها ، سیه باید؟
چرا ما در عزای یکدگر از عشق میگوئیم؟
به جای انکه در سوگم مرا دریابی از گریه
کنون هستم،مرادریاب با یک قطره لبخند
چه رسم ناخوشایندی است،درسوگ عزیزان یادشان کردن
وبعد از مرگ یکدگر،به نیکی ذکر هم گفتن
اگر جمع میان زندگی بادوست ممکن نیست
تو را میخواهمت ای دوست
جوابم بشنو ای دنیا
نمیخواهم تو را بی دوست
خوشا بودن کنار دوست
خوشا مردن کنار دوست
رهنما رهنما.     سه شنبه, ‏1395/09/02 ‏12:52:43

تا تو برگردی مرا دل خون شود/درنبودت چشم ما جیحون شود/ما که در کوی تو  مجنون می شدیم/در نگاهت هر کسی مجنون شود/رهنما از عشق تو خواهد سرود:/تا تو برگردی  مرا دل خون شود-رهنما
« نمایش همه نظرات »

املاک A4A: طراحی سئو