 |
سکرت جمعه, 1391/10/15 23:49:07
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز * باشد که باز بینیم دیدار آشنا را... تا حالا شده کشتی دلت بشکنه یا به گل بشینه؟
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
« نمایش 10 نظر قبلی »
|
 |
سکرت پنج شنبه, 1396/06/23 08:04:47
سلام دوستان خواهش میکنم اگه کسی شماره انور خانم رو داره برای من بفرسته
|
 |
فرحناز شنبه, 1396/06/25 11:02:36
سلام سکرت جان امیدوارم خوب باشی شماره ۰۲۱۲۲۶۷۶۷۹۰
|
 |
رهنما. یکشنبه, 1396/07/02 11:05:31
حسرت دیدار تو، قلب مرا می درد لحظه تنهائیم،تا به کجا می برد؟ زنده به دیدار دوست،عالم جان کوی اوست عشق ز رویش نکوست، چون به لبش آورد بی خبر از حال ما، می رود از کوی ما عزم سفر دارد او،با پریان می پرد در هوس روی دوست،چونکه روم سوی دوست تا که رسد بوی دوست،جان مرا می برد چون که وصال تو شد، فکر و خیال منش با نفسش رهنما، عشق تو را می خرد
|
 |
رهنما. چهارشنبه, 1397/04/27 09:30:50
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی / بشنود یک نفر از نامزدش دل برده مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی/ که به پرونده ی جرم دخترش برخورده
خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ / بین دعوای پدر مادر خود گم شده است خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق / که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است
خسته مثل پدری که پسر معتادش/ غرق در درد خماری شده فریاد زده مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس/ پسرش پیش زنش بر سر او داد زده
خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم/ دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است مثل مردی که قسم خورده خیانت نکند/ زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است
خسته مثل پدری گوشه ی آسایشگاه/ که کسی غیر پرستار سراغش نرود خسته ام بیشتر از پیر زنی تنها که / عید باشد نوه اش سمت اتاقش نرود
خسته ام کاش کسی حال مرا می فهمید/ غیر از این بغض که در راه گلو سد شده است شده ام مثل مریضی که پس از قطع امید/ در پی معجزه ای راهی مشهد شده است
|
 |
سکرت یکشنبه, 1398/08/05 01:01:31
سلام به همه دوستانی که مدت زیادیست ازشون بی خبرم
|
 |
بابک حادثه سه شنبه, 1399/06/25 21:50:17
با درود بیکران و تقدیم به ادیبانه های شما :
هر چه از من دور می گردی به من ، نزدیک تر تلخی دُشنام تو ، از شهد گل شیرین تر
کُن مرا محروم از بوسیدنت ، ای مَه لَقا هر چه نازت بیش ، میل و اشتیاقم بیشتر
تا هر اندازه مرا ، ناکام ، از رویت کنی چون کَنِه در جستجویت ، می شوم من خیره تر
بی حیا را آبرو بردن نمی باشد ثمر سَر بِجُنبان و ببین مجنون خود را پرده در
من ز داغ شوخ چشمی های تو افسون شدم لعن و نفرین و طلسم دشمنان شد بی اثر
خشم تو افزون کند زیبایی رخساره ات کُن دو چندان خشم خود ، تا من شوم دیوانه تر
عشق و کین ، بوسه و یا سیلی چه فرقی میکند در دو صورت فرصت دیدار تو آید ثمر
هی به من گویی ببین و گوش کن اندرز من تا نگاهم بر تو افتد می شوم من کور و کر
ناز کم کن بی وفا آغوش خود را کُن فراخ خاک پایت سرمه چشمم کمی آهسته تر
بوسه ای یا خنده ای یا اینکه بر من کُن غَضَب یا بکش یا چاره ای بِنمای ، این آسیمه سر
دست بردار از لجاجت نیست چون من مَسخ تو منصرف گشتن نباشد کار این خونین جگر
بابک حادثه
|
 |
فرحناز پنج شنبه, 1400/01/19 13:15:41
سلام و درود بر شما بله خیلی وقته که از همدیگه خبری نداریم،امید که همه خوب و سلامت باشین
|
 |
ashkyar جمعه, 1400/01/20 02:10:04
سلام و دورد فرحناز عزیز خوشحالم که اینجا پیامت رو میبینم
منم امیدوارم دوستان قدیمی و خوب سایت کیانا دلشادو موفق باشند هرجا هستند
|
 |
فرحناز سه شنبه, 1400/02/28 12:32:50
سلام و درود اشکیار عزیز دلنوشتههایی که در سایت میذاری همیشه میخونم موفق باشی
|
 |
ashkyar دوشنبه, 1400/03/03 01:51:12
سپاس فرحناز عزیز
|
|
« نمایش همه نظرات »
« نمایش همه صفحات »
|