متن شعر: |
هنوز باورم نمی شود که رفته ای هنوز باورم نمی شود تو بوده ای که اینچنین غرور عشق را به پیش چشم من شکسته ای
بمان ، بمان و با سرای خود وداع کن بمان و قبل رفتنت غبار یاد خود از این دیار کهنه پاک کن
کمی درنگ کن ؛ بما ن ، عظمت شکست را نظاره کن - به پای خود – تمام شعرهای عاشقانه را تمام خاطرات و نامه های پاره پاره را مسافر همان دیار جاودانه کن !
کمی درنگ کن ببین سپیده ها چگونه رنگشان پریده است ! ببین چگونه یاس زخم خورده است به پیکر ترحم حصار خاردار راه تو تنیده است ببین چگونه راه شرمسار رد گامهای توست ببین نگاه پنجره چگونه خیس واپسین نگاه توست بمان ! ببین شکوفه های بی بهار را ببین بلوغ کال لحظه های انتظار را ببین که ماهیان سرخ مهر چگونه با تو راهی سراب می شوند ببین چگونه این ستاره های سوخته - شکسته بال – اسیر دست خاک می شوند ببین چگونه داغ رفتنت به سینه ی شراره های شور مانده است ببین چگونه دوزخ بهشت عشق دیگران بهشت را ز سرزمین پاک عشق رانده است • • • هنوز باورم نمی شود که مانده ام من و خزان و این شکوفه های قهرکرده از بهار من و کویر و حسرت غزاله های بی قرار! هنوز باورم نمی شود که بی بهانه ، بی دلیل زنده ام هنوز باورم نمی شود که این هوای از هوای تو فقیر را از عطر جان تو ، بی نصیب را سالهاست... من نفس کشیده ام.
|
شاعر: |
"کیانا وحدتی" |