متن شعر: |
آن روزگار دور در خلوت ارغوانی کوچه های خالی دل به نقش سکوتم ، عبورت هبوط بود ... در نبض ثانیه وار انتظار باور من تو سرزده آمدی و ندانستم چگونه ، کی ، چطور امّا برای دل سپردن ، چه زود بود !
برای قلب پر بهانه ام تو آن حکایت قاطع
برای چشم پر از پرسش تو آن یگانه ترین پاسخ
تو آن بلور صداقت در انعکاس ترس و دروغ عزیمتت به شهر شب زده ام لبان شعر سحر سرایش یک هاله نور بود ... ای رهگذار کوچه های خلوت دل ای ناگهان میان بستر تکرار بودنم ! افسوس می خورم که برای ماندنت در کنار من دیگر مجال نبود و راه تو ، دور بود ! |
شاعر: |
کیانا وحدتی |