 تصویر |
شرح: |
کرامتِ حقیقی آورده اند که در مجلس شیخ ابولحسن خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت. شیخ گفت: کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست. چنان که دو برادر بودند و مادر ِ پیری داشتند. یکی از آن دو پیوسته خدمت مادر می کرد و آن دیگر به عبادت خدا مشغول می بود. یک شب برادر عابد را در سجده ، خواب ربود. آوازی شنید که برادر تو را بیامرزیدند و تو را هم به او بخشیدند. برادر عابد گفت: من سالها پرستش خدا کرده ام ولی برادرم همیشه به خدمت مادر مشغول بوده است!، روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند. ندا آمد : آنچه تو کرده ای خدا از آن بی نیاز است و آنچه برادرت می کند، مادر بدان محتاج... !.
|
دسته: |
حکایات دینی و معنوی |