 تصویر |
موضوع: |
داستانی جنایی |
کارگردان: |
فرانسیس فورد کاپولا |
سال تولید: |
1979 |
بازیگران: |
مارلون براندو، آل پاچینو، رابرت دووال، دایان کیتن ، جیمز کان |
محصول کشور: |
آمریکا • برنده اسکار بازیگر مرد نقش اصلی برای مارلون براندو • برنده اسکار بهترین فیلم • برنده اسکار فیلمنامه اقتباسی برای کاپولا و پوزو
|
خلاصه: |
فیلم در جشن عروسی کانی، دختر دون ویتو کورلئونه، با کارلو ریزی در لانگ بیچ نیویورک، در لانگ آیلند در اواخر تابستان ۱۹۴۵ شروع میشود. وقت پدرخوانده برای شنیدن خواهشهای دوستان و زیردستان چاپلوس پر شده است. یکی از این خواهش ها را پسرخوانده او، جانی فونتین خواننده (که گویی شخصیت او از فرانک سیناترا الهام گرفته شده است) مطرح می کند. او به نفوذ کورلئونه برای گرفتن یک نقش در فیلمی که توسط جک ولتز تهیه می شود، احتیاج دارد. دون کورلئونه به او اطمینان خاطر می دهد که همه چیز را درست کند. در این میان، کوچکترین پسر دون، مایکل از خدمتش در جنگ جهانی دوم بازگشته است و به همراه دوست دخترش وارد جشن عروسی میشوند. کمی بعد، وکیل خانواده، تام هاگن وارد فیلم میشود. او بی خانمانی آلمانی-ایرلندی، و دوست پسر بزرگ دون کورلئونه، سانی بوده است. دون، هاگن را در کودکی به خانه آورده و مانند پسر خودش او را بزرگ کرده است. حال در بزرگسالی او وکیل شخصی و محرم اسرار خانواده است. بعد از جشن، هاگن به هالیوود میرود و از رییس استودیو، ولتز میخواهد که فونتان را در فیلم به بازی بخواند. هاگن از طرف دون کورلئونه به ولتز برای پایان دادن به اعتصاب کاری که در حال از هم گسیختن استودیو بود، پیشنهاد کمک می دهد و اضافه میکند که دون لطف او را تا ابد فراموش نخواهد کرد. این خدمت دون در ازای واگذاری نقش کلیدی فیلم به فونتان است. ولتز که هنوز از فونتان به خاطر رابطهاش با هنرپیشهٔ جوانی که وی برای شکوفایی و موفقیتش وقت و پول زیادی صرف کرده بود، بسیار عصبانی است، این پیشنهاد را نمی پذیرد. ولتز فونتان را به این خاطر سرزنش میکند که باعث شده بود این هنرپیشه آیندهدار قبل از آنکه توسط او به یک ستاره تبدیل شود از دستش در برود و غضبناک هاگن را از منزلش بیرون میکند. صبح روز بعد، وقتی که ولتز از خواب برمی خیزد، سر بریدهٔ اسب اصیلش را در تختخواب خود می بیند. وقتی که تام به نیویورک برمیگردد، خانواده در حال معامله با ویرجیل سولوتزوی ترک، یک دلال با نفوذ هروئین هستند. سولوتزو از دون کورلئونه تقاضای حمایت سیاسی و یک میلیون دلار پول برای واردکردن عمده هروئین و پخش آن میکند. علیرغم قول سولوتزو مبنی بر برگشت خیلی خوب پول، دون کورلئونه وارد معامله نمیشود، اما سانی بی تجربه برخلاف پدرش به این معامله اظهار علاقه میکند. لوکا براسی، انتقام گیر وفادار دون کورلئونه ماًمور جمع آوری اطلاعات از خانواده تاتاگلیا از حامیان سولوتزو میشود. او خیلی زود توسط آنها کشته میشود. پس از امتناع دون کورلئونه، تام هاگن توسط سولوتزو دزدیده میشود. خود دون، اندکی پس از خرید میوه از یک دکه مورد حمله مسلحانه قرار میگیرد. با این تصور که دون کورلئونه از بین رفته است، سولوتزو هاگن را راضی می کند که به سانی همان پیشنهادی را بدهد که خود او قبلا به پدرش داده بود. پس از آزادی هاگن، سانی از قبول پیشنهاد سرباز میزند و قول میدهد که برای تلافی سوء قصد به جان پدرش، که به هر نحو زنده مانده بود، با تمام قوا با تاتگلیاها بجنگد. اکنون خانواده کورلئونه خود را برای جنگ شدید احتمالی با سایر خانوادهها نیز آماده میکند و سایر خانوادههای مافیا برای جلوگیری از یک درگیری ویرانگر، علیه کورلئونهها جبهه میگیرند. در حالیکه کورلئونهها جمعند و تلاش میکنند با لوکا براسی تماس بگیرند، جلیقه براسی به دستشان میرسد، جلیقهای که دور یک ماهی مرده پیچیده شده. یک پیغام سیسیلی: «لوکا براسی با ماهیها میخوابد.» منبع : ویکیپدیا
|