شان نزول: |
غلام زرخریدی به صاحب خود آزار می رساند،اجلش رسید.هنگام نزع(جان کندن)به او گفت:«می دانم که تو را آزار داده ام و گناهکار می باشم،با این همه امیدوارم خداوند از گناهانم در گذرد. آخرین تمنایم آن است که چون درگذرم طنابی به گردنم بیفکنی و سه بار به نزارترین حالت دور حیات به روی زمین بکشانی سپس به خاکم بسپری.»ارباب ساده دل به رقت آمده و قبول کرداما انجام وصیت غلام همان و گرفتارشدنش به جرم کشتن وی همان.چون او را به زندان بردند،گفت:«زنده اش عذاب...» |
منبع: |
قندونمک/ نقل از داستان های امثال اثر دکتر حسن ذوالفقاری |