 تصویر |
شان نزول: |
میگویند داستان آن برمیگردد به اینکه روزگاری کسی از چاهکنی خواست در باغش چاه حفر کند. چاهکن آمد و مشغول شد. چند روزی زمین را میکند اما به آب نمیرسید. هر غروب هم البته اجرت کارش را از صاحب باغ میگرفت. تا اینکه از نرسیدن به آب خسته شد و ناامید آمد پیش صاحب باغ و گفت: "فایده ندارد. این زمین آب ندارد". صاحب باغ هم پاسخ داد: "تو کارت را ادامه بده. اگر برای ما آب ندارد، برای شما که نان دارد!"
|
منبع: |
http://www.panevis.com/ |