کیانا وحدتی
به روشنای اشراق آفتاب چه بی ادعا ... غروب غرور مرا فهمید ! به جرأت زمین چه صادقانه از...
جزئیات بیشتر...
بالهایت را کجا جا گذاشته ای؟
پرنده بر شانه های انسان نشست . انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت :...
جزئیات بیشتر...
|
از من مرنج ، ای رمز پریشانی ای راز تا همیشه ناگفته ای معجزه ی عیسایی ! از من مرنج ، کزین عشق جاودانی دانم ، که تو هیچ نمی دانی ... از من مرنج ، مرو ... ببین رنج شیدایی بنشین و بشکن تو این سکوت تنهایی بخشی از شعر" دانسته یا... ندانسته" « 8177 بازدید »
 تصویر |
صاحب سخن: |
کیانا وحدتی
|
تهیه کننده سند: فرحناز
|