خواننده: |
شهرام ناظری |
شاعر: |
مولانا |
آهنگساز: |
محمد جلیل عندلیبی |
متن ترانه: |
در هوایت بی قرارم روز و شب سر ز پایت بر ندارم روز و شب روز و شب را همچو خود مجنون کنم روز و شب را کی گذارم روز و شب جان و دل از عاشقان میخواستند جان و دل را میسپارم روز و شب تا نیابم آن چه در مغز منست یک زمانی سر نخارم روز و شب تا که عشقت مطربی آغاز کرد گاه چنگم گاه تارم روز و شب می زنی تو زخمه و بر می رود تا به گردون زیر و زارم روز و شب ساقیی کردی بشر را چل صبوح زان خمیر اندر خمارم روز و شب ای مهار عاشقان در دست تو در میان این قطارم روز و شب می کشم مستانه بارت بی خبر همچو اشتر زیر بارم روز و شب تا بنگشایی به قندت روزه ام تا قیامت روزه دارم روز و شب چون ز خوان فضل روزه بشکنم عید باشد روزگارم روز و شب جان روز و جان شب ای جان تو انتظارم انتظارم روز و شب تا به سالی نیستم موقوف عید با مه تو عیدوارم روز و شب زان شبی که وعده کردی روز وصل روز و شب را میشمارم روز و شب بس که کشت مهر جانم تشنه است ز ابر دیده اشکبارم روز و شب |